English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
oxford india paper یکجور کاغذ نازک چاپ کردنی
Other Matches
onion skin یکجور کاغذ نازک
prunello یکجور الوچه یا گوجه خشک کردنی
prunelle یکجور گوجه یا الوچه خشک کردنی
rasher ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
rashers ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
silesia یکجور پارچه نازک استری وپردهای
rice paper کاغذ نازک
foreign letter paper کاغذ چاپاری نازک
onionskin کاغذ نازک زرورق
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
parcel paper یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
glassine نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
sprocket feed محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
wadeable کپه کردنی توده کردنی قابل ریه گذاری
maud یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
newmarket یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
sheets سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skip حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
solvency حل کردنی
doable کردنی
confutable رد کردنی
rejectable رد کردنی
refutable رد کردنی
rebuttable رد کردنی
challengeable رد کردنی
discountable کم کردنی
rebuttable رو کردنی
forfoitable گم کردنی
reprehensible سرزنش کردنی
spendable خرج کردنی
smokeable دود کردنی
excludable محروم کردنی
palpable پرماسیدنی حس کردنی
extraditable تسلیم کردنی
tangible لمس کردنی
tangibly لمس کردنی
smokable دود کردنی
sinkable نشست کردنی
extinguishable خاموش کردنی
escapable فرار کردنی
erectile راست کردنی
erasable پاک کردنی
subduable مطیع کردنی
surmountable برطرف کردنی
steerable هدایت کردنی
subjugable مطیع کردنی
submergible غوطه ور کردنی
eliminable بیرون کردنی
supposable فرض کردنی
suppressible متوقف کردنی
tamable رام کردنی
storable انبار کردنی
tarnishable کدر کردنی
tameable رام کردنی
spottable پیدا کردنی
enunciable اعلام کردنی
devisable تعبیه کردنی
suggestible اشاره کردنی
defensible دفاع کردنی
interpretable تفسیر کردنی
issuable صادر کردنی
framable درست کردنی
conceivable تصور کردنی
operable عمل کردنی
opposable مخالفت کردنی
iterable تکرار کردنی
credible باور کردنی
fleeceable لخت کردنی
partible جدا کردنی
believable باور کردنی
leviable وضع کردنی
leasable اجاره کردنی
insurable بیمه کردنی
inscribable محاط کردنی
inflictable تحمیل کردنی
inducible وادار کردنی
includible شامل کردنی
includable شامل کردنی
impotable وارد کردنی
importable وارد کردنی
separable جدا کردنی
participable شرکت کردنی
fixable محکم کردنی
receivable دریافت کردنی
referable مراجعه کردنی
refillable دوباره پر کردنی
relatable نقل کردنی
repealable لغو کردنی
resectable قطع کردنی
satisfiable راضی کردنی
farmable زراعت کردنی
seizable ضبط کردنی
suggestible پیشنهاد کردنی
fellable قطع کردنی
quotable نقل کردنی
persuadable وادار کردنی
persuasible وادار کردنی
filtrable صافی کردنی
pracitcable گذار کردنی
preachable وعظ کردنی
predicable اطلاق کردنی
filterable صافی کردنی
punishability مجازات کردنی
tactile لمس کردنی
tractable رام کردنی
covetable طمع کردنی
compellable مجبور کردنی
defeasible فسخ کردنی
compassable احاطه کردنی
triable ازمایش کردنی
communicable ابلاغ کردنی
collectible جمع کردنی
collectable جمع کردنی
adoptable اتخاذ کردنی
applicative اعمال کردنی
appraisable قیمت کردنی
assumable فرض کردنی
assurable بیمه کردنی
demurrable اشکال کردنی
denotable دلالت کردنی
declinable صرف کردنی
concealable پنهان کردنی
wadable کپه کردنی
vindicatory ثابت کردنی
weighable وزن کردنی
wettable خیس کردنی
interchangeable با هم عوض کردنی
fair game مسخره کردنی
wadable توده کردنی
vindicable حمایت کردنی
contrivable تدبیر کردنی
violable غصب کردنی
constrainable مجبور کردنی
conquerable فتح کردنی
condemnable محکوم کردنی
abolishable منسوخ کردنی
calculable حساب کردنی
deprivable محروم کردنی
notifiable اخطار کردنی
utilizable <adj.> مصرف کردنی
dispensable صرفنظر کردنی
utilisable [British] <adj.> مصرف کردنی
useful <adj.> مصرف کردنی
thinkable فکر کردنی
usable <adj.> مصرف کردنی
suitable <adj.> مصرف کردنی
dispensable معاف کردنی
applicable <adj.> مصرف کردنی
likly باور کردنی احتمالی
get at able یافتنی پیدا کردنی
bills receivable براتهای دریافت کردنی
reprouducible دوباره درست کردنی
missile اسلحه پرتاب کردنی
contrivable اختراع کردنی اندیشیدنی
missiles اسلحه پرتاب کردنی
perceivable درک کردنی محسوس
perceivable مشاهده کردنی دیدنی
manageably بطور اداره کردنی
impugnable رد کردنی قابل تکذیب
sinkable غرق کردنی یاشدنی
pracitcable عبور کردنی گذشتنی
manipular با دست درست کردنی
manipulatory با دست درست کردنی
tax-deductible کسر کردنی از مالیات
saveable پس انداز کردنی اندوختنی
injection داروی تزریق کردنی
likelier باور کردنی احتمالی
exigible خواستنی مطالبه کردنی
fixture لوازم نصب کردنی
supposable تصور کردنی مفروض
likeliest باور کردنی احتمالی
eradicable قلع و قمع کردنی
traceable جستجو کردنی یافتنی
likely باور کردنی احتمالی
alike یکجور
homogeneous یکجور
pandean pipe یکجور نی
pan pipe یکجور نی
bills payable برات های پرداخت کردنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com