Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
point contact rectifier
یکسو کننده نقطهای
Search result with all words
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
Other Matches
rectifier
یکسو کننده
silicon rectifier
یکسو کننده سیلیسیمی
mercury vapor rectifier tube
یکسو کننده جیوهای
bridge rectifier
یکسو کننده پلوار
argon bulb rectifier
یکسو کننده ارگنی
arc rectifier
یکسو کننده جیوهای
rectifying valve
شیر یکسو کننده
vapor rectifier
یکسو کننده جیوهای
constant potential rectifier
یکسو کننده با ولت ثابت
silicon controlled restifier
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
double row spot welding
جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
away
یکسو
single ended
یکسو
unidirectional
یکسو
rectification
یکسو کردن
frequency demodulation
یکسو کردن
demodulate
یکسو کردن
unidirectional current
جریان یکسو
direct current
جریان یکسو
rectifier
یکسو ساز
rectified
یکسو کردن
rectifies
یکسو کردن
rectify
یکسو کردن
single ended spanner
اچار یکسو
side
در یکسو قرار دادن
half duplex
پروتکل کامل یکسو
planononcave
یکسو پهن و یکسوکاو
planononvex
یکسو پهن و یکسوکوژ
sides
در یکسو قرار دادن
lop sided
یکسو سنگین یک سوسبک
two way rectification
یکسو سازی دو راهه
selenium rectifier
یکسو کنندهء سلنیومی
three phase rectifier
یکسو ساز سه فازه
dry disc rectifier
یکسو ساز خشک
dry plate rectifier
یکسو ساز خشک
pin point
نقطهای
dot product
ضرب نقطهای
point indentification
هویت نقطهای
point defect
نقص نقطهای
point contact
کنتاکت نقطهای
dot matrix
ماتریس نقطهای
point charge
بار نقطهای
spot welding
جوش نقطهای
spot welding
جوشکاری نقطهای
pinpoint target
هدف نقطهای
multipoint line
خط چند نقطهای
multipoint
چند نقطهای
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
point contact
تماس نقطهای
point discharge
تخلیه نقطهای
point elasticity
کشش نقطهای
point particle
ذره نقطهای
point target
اماج نقطهای
point operation
عمل نقطهای
point load
بار نقطهای
point imperfection
ناکاملی نقطهای
point group
گروه نقطهای
point function
تابع نقطهای
point estimation
براورد نقطهای
point estimation
تخمین نقطهای
point estimate
براورد نقطهای
two point threshold
استانه دو نقطهای
meniscus
شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
diglottic stimulation
تحریک دو نقطهای زبان
single row spot welding
جوشکاری نقطهای سری
multipoint circuit
مدار چند نقطهای
lattice point group
گروه نقطهای شبکه
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix character
کاراکتر ماتریس نقطهای
dichoglottic stimulation
تحریک دو نقطهای زبان
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
point biserial correlation
همبستگی دو رشتهای نقطهای
rpbis
همبستگی دو رشتهای نقطهای
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine
دستگاه جوش نقطهای
known datum point
نقطهای با مختصات وگرای معلوم
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
terminal
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminals
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
grazing point
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
check point
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
lunitidal interval
فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
turning points
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
epicycloid
منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
rectified
یکسو کردن اصلاح کردن
rectifies
یکسو کردن اصلاح کردن
rectify
یکسو کردن اصلاح کردن
centroid
در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
inner product
ضرب نقطهای ضرب نردهای
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com