Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
beanie
یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
Other Matches
bireme
یکنوع قایق کوچک قدیمی دوپارویی
women students
زنان دانش اموز محصلین اناث
juniorate
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
shull cap
عرقچین
skullcap
عرقچین
skullcaps
عرقچین
skull cap
عرقچین
calotte
عرقچین
zucchetta
عرقچین کشیشی
hot top
عرقچین داغ
coif
عرقچین سفید
oer
برسر
nob
ضربت برسر
nobs
ضربت برسر
zucchetto
شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
be covered
کلاه برسر بگذارید
impassion
برسر شهوت اوردن
inspirit
برسر غیرت اوردن
death passes on all
مرگ برسر همه می اید
to pounce upon a bird
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
to get one's own back
تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
rushing
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
lardoon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
balalaika
یکنوع رقص
balalaikas
یکنوع رقص
contiguous
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
hogfish
یکنوع عقرب ماهی
baccara
یکنوع بازی ورق
baccarat
یکنوع بازی ورق
chutney
یکنوع چاشنی غذا
gasket
یکنوع کلاه کاسک
gaskets
یکنوع کلاه کاسک
balas
یکنوع یاقوت سرخ
boxcar
یکنوع واگن باری
pignut
یکنوع بادام زمینی
boldface
یکنوع حرف درشت
davenport
یکنوع میزتحریر فریف
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
petasus
یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
fer de lance
یکنوع مار سمی یاافعی
cithara
یکنوع الت موسیقی قدیمی
napalm
یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
napalmed
یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
napalming
یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
baboons
یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
baboon
یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
napalms
یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
reed organ
یکنوع الت موسیقی بادی
balmoral
یکنوع چکمه یا پوتین بندی
balmoral
یکنوع کلاه نوک تیز
bingo
یکنوع بازی شبیه لوتو
balmoral
یکنوع نیم تنه پشمی
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
biretta
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
thaler
یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
homosporous
دارای یکنوع هاگ غیر جنسی
electric eel
یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی
bazooka
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
emboly
یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق
brownies
یکنوع نان شیرینی میوه دار
brownie
یکنوع نان شیرینی میوه دار
bazookas
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
inverted commas
نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
balalaikas
بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
bongos
یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
bongo
یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
kevel
چوب یکنوع تیشه برای سنگ تراشی
balalaika
بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
bookends
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
addax
یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
fluke
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
contrasts
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboard
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
orphrey
سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
linsey woolsey
یکنوع پارچه پشم ونخ یا پشم وکتان زبر
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
ionic
وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
davit
جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
short ton
تن کوچک
smaller
کوچک
venule
رگ کوچک
gracile
کوچک
pipsqueak
کوچک
pipsqueaks
کوچک
thumbnails
کوچک
weensy
کوچک
floret
گل کوچک
imminution
کوچک
whiffet
سگ کوچک
half pint
کوچک
minuscule
کوچک
fortalice
دژ کوچک
ickle
کوچک
petit
کوچک
tiddly
کوچک
thumbnail
کوچک
bantams
کوچک
small fry
کوچک
bantam
کوچک
little
کوچک
minute
کوچک
dimmers
کوچک
diminutive
کوچک
minus cule
کوچک
pillule
حب کوچک
tiddliest
کوچک
small
کوچک
exiguousness
کوچک
smallest
کوچک
pint size
کوچک
pint-size
کوچک
tiddlier
کوچک
pilule
حب کوچک
dinky
کوچک
minor
کوچک
culvert
پل کوچک
culverts
پل کوچک
plumelet
پر کوچک
fractional
کوچک
ponceau
پل کوچک
canis minoris
سگ کوچک
canis minor
سگ کوچک
micros
کوچک
cerebellum
مخ کوچک
micro
کوچک
puny
کوچک
weenier
کوچک
weeniest
کوچک
seed bud
پر کوچک
plumule
پر کوچک
weeny
کوچک
petty
کوچک
runty
کوچک
tarradiddle
دروغ کوچک
isles
جزیره کوچک
isle
جزیره کوچک
circlet
دایره کوچک
taradiddle
دروغ کوچک
jaunts
مسافرت کوچک
bambino
بچه کوچک
miniaturizing
کوچک کردن
circlets
دایره کوچک
baby converter
مبدل کوچک
foldaway
کوچک شونده
jaunt
مسافرت کوچک
roughed slab
بلوک کوچک
fortalice
قلعه کوچک
fossette
گودال کوچک
rillet
نهر کوچک
cannikin
پیمانه کوچک
trap
محوطه کوچک
petty offence
جرم کوچک
canula
میل کوچک
microcephalia
کوچک سری
fleuret
گل ساختگی کوچک
abject
کوچک کردن
arteriole
شریان کوچک
runnel
نهر کوچک
fibril
لیف کوچک
point target
هدف کوچک
pocket lamp
لامپ کوچک
caster
چرخ کوچک
scatter rug
قالیچه کوچک
alveolus
حفرهء کوچک
feist
نوعی سگ کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com