Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
aix |
ی از UNIX محصول IBM قابل اجرا در PCهایش |
|
|
Other Matches |
|
tar |
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
purposive <adj.> |
قابل اجرا |
purposeful <adj.> |
قابل اجرا |
purpose-built <adj.> |
قابل اجرا |
proper <adj.> |
قابل اجرا |
practical <adj.> |
قابل اجرا |
functional <adj.> |
قابل اجرا |
utilitarian [useful] <adj.> |
قابل اجرا |
executory |
قابل اجرا |
executable |
قابل اجرا |
enforcible |
قابل اجرا |
effective |
قابل اجرا |
convenient <adj.> |
قابل اجرا |
appropriate [for an occasion] <adj.> |
قابل اجرا |
utilizable <adj.> |
قابل اجرا |
utilisable [British] <adj.> |
قابل اجرا |
useful <adj.> |
قابل اجرا |
usable <adj.> |
قابل اجرا |
suitable <adj.> |
قابل اجرا |
enforceable |
قابل اجرا |
practicable |
قابل اجرا |
makable [spv. makeable] <adj.> |
قابل اجرا |
possible [doable, feasible] <adj.> |
قابل اجرا |
practicable <adj.> |
قابل اجرا |
feasible <adj.> |
قابل اجرا |
executable <adj.> |
قابل اجرا |
workable <adj.> |
قابل اجرا |
makable <adj.> |
قابل اجرا |
manageable <adj.> |
قابل اجرا |
makeable <adj.> |
قابل اجرا |
achievable <adj.> |
قابل اجرا |
contrivable <adj.> |
قابل اجرا |
applicable <adj.> |
قابل اجرا |
accomplishable |
قابل اجرا |
doable <adj.> |
قابل اجرا |
unfeasible <adj.> |
غیر قابل اجرا |
facile |
باسانی قابل اجرا |
come into operation |
قابل اجرا شدن |
unenforceable |
غیر قابل اجرا |
executable form |
فرم قابل اجرا |
executable form |
شکل قابل اجرا |
efective |
موثر قابل اجرا |
impracticable <adj.> |
غیر قابل اجرا |
to go into effect |
قابل اجرا شدن |
inapplicable |
غیر قابل اجرا |
apply |
قابل اجرا بودن |
inexecutable |
غیر قابل اجرا |
to come into operation |
قابل اجرا شدن |
applies |
قابل اجرا بودن |
post obit |
قابل اجرا پس از مرگ |
applicable law |
قانون قابل اجرا |
inexecutable <adj.> |
غیر قابل اجرا |
to take effect |
قابل اجرا شدن |
to inure |
قابل اجرا شدن |
applying |
قابل اجرا بودن |
come to effect |
قابل اجرا شدن |
pracitcable |
قابل اجرا صورت پذیر |
bind |
به صورتی که قابل اجرا باشد |
binds |
به صورتی که قابل اجرا باشد |
inapplicable |
غیر قابل اجرا نامناسب |
N.A |
مخفف به معنای غیر قابل اجرا |
to enter into force as from |
قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان |
binders |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
machines |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
machined |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
binder |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
irreversible process |
پردازش که پس از یک بار اجرا قابل برگشت نیست |
machine |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
object language programming |
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص |
passes |
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن |
portable |
برنامهای که روی سیستمهای کامپیوتری مختلف قابل اجرا است |
pass |
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن |
reprogram |
تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد |
passed |
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن |
exchanging |
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید |
exchanges |
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید |
exchanged |
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید |
exchange |
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید |
punched |
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول |
punch |
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول |
punches |
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول |
Taligent |
سیستم عامل ساخت IBM وApple که درPC وMacintosh قابل اجرا است |
pocket judgment |
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است |
chaining |
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند |
run duration |
کتابخانه توابع که توسط برنامه کاربردی در حین اجرا قابل دستیابی است |
presumptive instruction |
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد |
dedicated |
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست |
machine |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machined |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machines |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
devices |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
device |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
appliance computer |
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است |
virus |
امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای |
viruses |
امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای |
berkeley unix |
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا |
ScriptX |
ابزار نشر و امکاناتی که امکان نوشتن برنامههای کاربردی چند رسانهای میدهد که در محیطهای مختلف قابل اجرا |
pc xenix |
IBپیاده سازی UNIX روی کامپیوتر شخصی AT |
cp |
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل |
pc/ix |
IBپیاده سازی UNIX روی کامپیوتر شخصی XT |
directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
compiles |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
compiling |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
compile |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
universal |
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است |
bombs |
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد |
bomb |
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد |
bombed out |
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد |
bombed |
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد |
non dedicated server |
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است |
daemon |
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد |
background program |
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد |
CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
executive agreement |
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا |
conventional RAM |
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند |
conventional memory |
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند |
exceptions |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
exception |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
transparently |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
transparent |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
iso product curve |
منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان |
cads |
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند |
cad |
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند |
standards |
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش |
standard |
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش |
asynchronous |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
simplest |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simpler |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simple |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
run duration |
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند |
run |
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد |
runs |
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد |
operation |
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد |
friendly front end |
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
archival quality |
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود |
total product |
محصول کل |
proceeds |
محصول |
fabric |
محصول |
fabrics |
محصول |
return [on something] |
محصول |
yield |
محصول |
yielded |
محصول |
lines |
محصول |
line |
محصول |
yields |
محصول |
crops |
محصول |
commodity |
محصول |
cropped |
محصول |
output |
محصول |
harvest |
محصول |
harvested |
محصول |
harvests |
محصول |
crop |
محصول |
outputs |
محصول |
commodities |
محصول |
product |
محصول |
products |
محصول |
release |
گونه یک محصول |
releases |
گونه یک محصول |
home-grown |
محصول خانه |
by-product |
محصول فرعی |
condensate |
محصول میعان |
coproduct |
محصول فرعی |
crop rent |
اجاره محصول |
brands |
نام محصول |
branding |
نام محصول |
brand |
نام محصول |
released |
گونه یک محصول |
by-product |
محصول ضمنی |
artifact |
محصول مصنوعی |
coemption |
خرید کل محصول |
by product |
محصول جنبی |
end product |
محصول نهایی |
by product |
محصول فرعی |
by-products |
محصول فرعی |
product |
محصول حاصلضرب |
products |
محصول حاصلضرب |
average product |
محصول متوسط |
average output |
محصول متوسط |
artefacts |
محصول مصنوعی |
artefact |
محصول مصنوعی |
fabrics |
محصول تولید |
by-products |
محصول ضمنی |
adduct |
محصول افزایشی |
overhead product |
محصول سبک |
product mix |
ترکیب محصول |
program product |
محصول برنامه |
production |
فراورده محصول |
finished product |
محصول نهائی |
production |
تولید محصول |
production |
محصول عمل |
productions |
فراورده محصول |
productions |
تولید محصول |
productions |
محصول عمل |
intermediate product |
محصول واسطه |