English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
scopolamine ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
Other Matches
slow pill ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
cudbear ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
colas ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
cola ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
phlorizin ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
hypodermic injection تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
patinated جرم گرفته کبره گرفته
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
such like وامثال ان
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
stamper چکش وامثال ان
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
stationed توقفگاه نظامیان وامثال ان
stations توقفگاه نظامیان وامثال ان
flinders خرده شیشه وامثال ان
polt جوجه ماکیان وامثال ان
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
ribbons نوار ضبط صوت وامثال ان
ribbon نوار ضبط صوت وامثال ان
smoker دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
smokers دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
stringing نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
scarf حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarfs حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
smoking room اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
posts تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
pigment ماده رنگی ماده ملونه
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
proliferous بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
esquire عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
intinction تزریق
jab [colloquial] تزریق
injection تزریق
injective function تزریق
transfusion تزریق
transfusions تزریق
jab [British] [colloquial] تزریق
shots تزریق
injections تزریق ها
shot تزریق
sprays تزریق
infusions تزریق
infusion تزریق
mud grouting تزریق گل
mud injection تزریق گل
sprayed تزریق
spray تزریق
low level injection تزریق کم
spraying تزریق
slotting شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
scrim پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
slots شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
injects تزریق کردن
injector valve سوپاپ تزریق
inspirator تزریق کننده
intake well چاه تزریق
pilot injection تزریق مقدماتی
perfuse تزریق کردن
perfusion تزریق وریدی
metal spraying تزریق فلزی
gun دستگاه تزریق
guns دستگاه تزریق
gas injection تزریق بنزین
spraying تزریق کردن
grouting galleries مجاری تزریق
grouting gallery دالان تزریق
syringe تزریق کردن
syringes تزریق کردن
grout hole چاه تزریق
grout hole سوراخ تزریق
drilled grout hole سوراخ تزریق
sprayed تزریق کردن
sprays تزریق کردن
blast injection engine موتور تزریق دم
cement grouting تزریق سیمان
spartter تزریق کننده
spartter loss تلف تزریق
fule injection تزریق سوخت
spary gun پیستوله تزریق
spary gun تلمبه تزریق
drilled grout hole چاه تزریق
blanket grouting تزریق سطحی
grout curtain پرده تزریق
spray تزریق کردن
inject تزریق کردن
injection grid شبکه تزریق
vaccinophobia تزریق هراسی
injecting تزریق کردن
injection level سطح تزریق
injection of money تزریق پول
injection point نقطه تزریق
clay grouting تزریق خاک رس
injection efficiency بازده تزریق
chemical injection تزریق شیمیایی
immit تزریق کردن
chemical consolidation تزریق شیمیایی
injected تزریق کردن
chemical grouting تزریق شیمیایی
injector الت تزریق
injection capacity فرفیت تزریق
injector تزریق کننده
concrete gun دستگاه تزریق بتن
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
flame spray تزریق کردن شعلهای
metal spray gun تلمبه تزریق فلز
petrol injection pump پمپ تزریق بنزین
petrol injection motor موتور تزریق بنزینی
needle با سوزن تزریق کردن
needled با سوزن تزریق کردن
iodize یود تزریق کردن
grouting تزریق دوغاب سیمان
jetting tube لوله تزریق در حفاری
transfusion رسوخ تزریق خون
transfusions رسوخ تزریق خون
hypodermics تزریق زیر جلدی
hypo تزریق زیر جلدی
injection داروی تزریق کردنی
grouted alluvium ابرفت تزریق شده
hypodermic تزریق زیر جلدی
gas injection method روش تزریق گاز
injection timing تنظیم مقدار تزریق
grease injector تزریق کننده گریس
injector pump پمپ تزریق سوخت
needling با سوزن تزریق کردن
needles با سوزن تزریق کردن
airless solid injection تزریق بدون کمپرسور
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
transfusible قابل تزریق در جسم دیگری
hypo سوزن تزریق زیر جلدی
transfusable قابل تزریق در جسم دیگری
transfuse رسوخ یافتن در تزریق کردن در
throwin در دنده انداختن تزریق کردن
blast furnace gun وسیله تزریق کوره بلند
grout stop اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
exhibition ارائه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com