Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English
Persian
... however sometimes it just can't be helped.
... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
Other Matches
It just cant be helped .
کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
Now, of all times!
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
veritably
واقعا
really
واقعا
realy
واقعا
of a verity
واقعا
essentially
واقعا"
actually
واقعا
virtually
واقعا"
simply
واقعا
I Really need for u
من واقعا
cretain
بعضی
some
بعضی
several
بعضی
divers
بعضی
quite
سراسر واقعا
verily
حقیقتا واقعا
in point of fact
<idiom>
براستی ،واقعا
really wicked
واقعا جالب
really sick
واقعا عالی
really wicked
واقعا عالی
indeed
واقعا هر اینه
bodily
واقعا جسمانی
really sick
واقعا جالب
allegedly
بنابگفتهء بعضی
sometimes
بعضی مواقع
sometimes
بعضی اوقات
occasionally
<adv.>
بعضی ازاوقات
once in a while
<adv.>
بعضی ازاوقات
alleged
بنابگفتهء بعضی
frequently
[quite often]
<adv.>
بعضی ازاوقات
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
to be hot
[for]
واقعا مشتاق بودن
[به]
Thank you very much indeed.
واقعا خیلی ممنون.
What impudence!what never !what cheek!
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
That's just
[really]
outragous!
این که واقعا مضخرف است!
You really are cheeky!
واقعا" عجب رویی داری !
matter of fact
<idiom>
چیزی واقعا درست باشه
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
I'm really not responsible for it.
<idiom>
واقعا کاری از دست من برنمی آد.
This is a red rag for me.
این من را واقعا عصبانی میکند.
cutin
پوشش خارجی بعضی گیاهان
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
bell-conopy
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
That's just ridiculous!
این که واقعا مسخره است!
[طنز]
You're driving me mad!
تو من را واقعا دیوانه می کنی!
[اصطلاح روزمره]
I was devastated.
<idiom>
من را واقعا پریشان کرد.
[اصطلاح روزمره]
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
واقعا محشر به نظر آمدن
[اصطلاح روزمره]
You really look like a million bucks in that dress.
در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
You really ought to take better care of yourself.
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
megaspore
هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
chitin
جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
proconsul
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
nurse a grudge
<idiom>
احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
I'm still not quite sure how good you are.
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Hotel accommodation is rather expensive there.
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
show one's (true) colors
<idiom>
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
specious
بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
stenosis
تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
hyposensitize
کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
vanishing
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
bote
حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
awn
الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
index number
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
zonate
واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
draft mode
چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
vanish
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishes
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
ancillary equipment
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
myelin sheath
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
quantum meruit
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
neural net
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
filter
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
tuning pipe
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
occasional
وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
autoharp
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
microspacing
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
crown colony
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
silver thread
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
field alterable control element
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
declaratory statute
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
S-border
حاشیه های اس
[در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
quercetin
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
filed
زمینه اصلی فرش
[که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
recursive equations
معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
uberrima fides
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
reputed owner
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
dragon design
طرح اژدها
[در فرش های چین که مظهر قدرت امپراتور است. این طرح را به قرن شانزدهم میلادی نسبت داده و بعضی ریشه آن را کرمان می دانند.]
ewer
طرح گلاب پاش
[در بعضی از فرش های محرابی و فرش های عشایری]
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
rag rug
قالیچه چهل تکه
[در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
hemp
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
vase structure
بافت سه پوده گلدانی
[در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
cord yarn
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Mother-daughter boteh design
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
jute fiber
[الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com