English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
standard rudder 51 درجه سکان
Other Matches
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
steerage سکان
rudder سکان
helm سکان
rudders سکان
helms سکان
steering compass قطبنمای سکان
balanced rudder سکان متعادل
rudders تیغه سکان
automatic steering device سکان خودکار
afterpiece پشت سکان
helms سکان پرواز
kitchen rudder سکان کروی
trick wheel چرخ سکان
coxswain سکان قایق
wheel indicator نشانگر سکان
steering gear دنده سکان
tiller flat سکان پاشنه
elevators سکان تعادل
elevator سکان تعادل
joysticks سکان هدایت
the rudder of a ship سکان کشتی
joystick سکان هدایت
navigators افسر سکان
navigator افسر سکان
coxswain سکان گیر
wheelhouse اطاق سکان
wheelhouse اتاق سکان
wheelhouses اتاق سکان
helmsman مسئول سکان
helmsmen سکان گیر
helmsmen مسئول سکان
pilot house اطاق سکان
off take rudder سکان برداشتن
helm اهرم سکان
helm سکان پرواز
helms اهرم سکان
wheelhouses اطاق سکان
helmsman سکان گیر
put on rudder سکان گذاشتن
tiller دسته سکان
tillers دسته سکان
rudder تیغه سکان
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
shift the rudder معکوس کردن سکان
rudder سکان عقب هواپیما
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
helm زاویه سکان از خط مستقیم
helm سکان کشتی یا قایق
skeg حماله تیغه سکان
elevators سکان بالا دهنده
lee helm سکان سمت پناه
shift the rudder تغییر دادن سکان
elevator سکان بالا دهنده
helms زاویه سکان از خط مستقیم
rudders سکان عقب هواپیما
helms سکان کشتی یا قایق
absolute joystick سکان هدایت مطلق
tillers اهرم سکان کشتی
lee helm سکان کمکی ناو
tiller اهرم سکان کشتی
tiller دسته سکان قایق
tillers دسته سکان قایق
weather helm سکان سمت باد
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
pintle محور عقب تیغه سکان
steering wheels چرخ سکان فرمان اتومبیل
job stick سکان هدایت دسته فرمان
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
rudders سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudder سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
hiking stick دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
proportion درجه
classy درجه یک
ranked درجه
ranks درجه
proportions درجه
degrees درجه
third rate درجه سه
third-rate درجه سه
degree درجه
elevations درجه
elevation درجه
nobby درجه یک
low grade کم درجه
chinical t. درجه
gage=gauge درجه
gauge glass درجه اب
clinical thermometer درجه
gage درجه
first string درجه یک
copacetic درجه یک
grade درجه
copesetic درجه یک
first class درجه یک
gauged درجه
gauge درجه
echelons درجه
echelon درجه
kyu درجه
grades درجه
lengths درجه
gauges درجه
marks درجه
mark درجه
gauge=gage درجه
length درجه
rank درجه
slap-up درجه یک
titles درجه
second rate درجه دو
second-rate درجه دو
top hole درجه یک
topnotch درجه یک
equally <adv.> به یک درجه
pitch درجه
number one درجه یک
high-class درجه یک
title درجه
rate درجه
top-notch درجه یک
rates درجه
tophole درجه یک
aquastat درجه
pitches درجه
just as well <adv.> به یک درجه
scalage درجه
top درجه یک
second class درجه دو
scale درجه
second class درجه 2
run of the mine بی درجه
bar sight شکاف درجه
bar sight ستون درجه
battle sight شکاف درجه
standard class درجه استاندارد
baume degree درجه بومه
angle of elevation زاویه درجه
baccslavreate درجه شوالیه
water hardness درجه سختی آب
anti knock property درجه اکتان
scaling درجه بندی
coarse wool پشم درجه دو
alacrity [speed] درجه تندی
baccalaureate درجه باشلیه
celerity درجه تندی
easiness [quickness] درجه تندی
quickness درجه تندی
rapidity درجه تندی
rapidness درجه تندی
speediness درجه تندی
speed of action درجه تندی
swiftness درجه تندی
promptness درجه تندی
fleetness درجه تندی
economy class درجه توریستی
hold a candle to <idiom> درهمان درجه
head over heels <idiom> منتهای درجه
nippiness درجه تندی
brick layer بنای درجه دو
promptitude درجه تندی
calibration درجه بندی
battle sight درجه جنگی
doctorates درجه دکتری
clumping درجه سردوشی
clumps درجه سردوشی
fluidity درجه سفتی
supremely با علی درجه
which grade are you in? که درجه شما را در؟
honorary درجه افتخاری
clumped درجه سردوشی
doctorate درجه دکتری
stair مرتبه درجه
shade درجه رنگ
shades درجه رنگ
shadings درجه رنگ
comparative درجه تفضیلی
comparatives درجه تفضیلی
consistency درجه غلظت
clump درجه سردوشی
largely تا درجه زیادی
pinnacle منتهی درجه
pinnacles منتهی درجه
quantum درجه میزان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com