English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Other Matches
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute : دقیقه
minute دقیقه
hours 06 دقیقه
From moment to moment . Every minute. آن به آن ( هر دقیقه )
whipstitch یک دقیقه
half hour 03 دقیقه
line per minute خط در دقیقه
hour 06 دقیقه
wait a second یک دقیقه
min دقیقه
conservation داشت
article had two notes داشت
ampere minute امپر- دقیقه
revolution per minute دور در دقیقه
rev گردش بر دقیقه
rotational speed دور بر دقیقه
beats تعدادپاروزنها در هر دقیقه
beat تعدادپاروزنها در هر دقیقه
rate of fire تعدادتیر در دقیقه
quarter hour پانزده دقیقه
exact sciences علوم دقیقه
full-time 09 دقیقه بازی
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
revs per minute چرخش بر دقیقه
rpm چرخش بر دقیقه
rev چرخش بر دقیقه
number of revolutions چرخش بر دقیقه
rotational speed چرخش بر دقیقه
speed of rotation چرخش بر دقیقه
revolutions per minute گردش بر دقیقه
revs per minute گردش بر دقیقه
speed of rotation گردش بر دقیقه
rpm گردش بر دقیقه
rpm گردش در دقیقه
number of revolutions گردش بر دقیقه
speed of rotation دور بر دقیقه
watt minute وات- دقیقه
revolutions per minute دور بر دقیقه
mathematics علوم دقیقه
revs per minute دور بر دقیقه
rotational speed گردش بر دقیقه
number of revolutions دور بر دقیقه
rev دور بر دقیقه
rpm دور بر دقیقه
without letted باز داشت
when will women have the vote? خواهند داشت
talented درون داشت
talent درون داشت
expectation چشم داشت
talents درون داشت
expectations چشم داشت
note book دفتریاد داشت
factum یاد داشت
he adored that woman ان زن رابسیاردوست می داشت
dwelt منزل داشت
he loved her dear اوبسیاردوست داشت
expectantly با چشم داشت
durst زهره داشت
apanage اختصاص داشت
megacycle یک میلیون دوردر دقیقه
180 strokes a minute ۱۸۰ ضربه در دقیقه
rpm مخفف دور در دقیقه
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
subtility نکته باریک دقیقه
Wait a minute . یک دقیقه مهلت بده
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
wait a minute یک دقیقه صبر کنید
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
cyclic rate نواخت تیر در دقیقه
block note paper دسته کاغذیاد داشت
to make a minute of یاد داشت کردن
to make a note of یاد داشت کردن
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
to set down یاد داشت کردن
marrige of convenience پیوند با چشم داشت
i will note it down یاد داشت میکنم
writing pad دسته یاد داشت
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
he complained with reason داشت که گله میکرد
to take notes of یاد داشت برداشتن از
to take down یاد داشت کردن
prospectiveness چشم داشت به اینده
annotator یاد داشت کننده
to minute down یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance . سرووضع مرتبی داشت
He was looking for you. داشت دنبالت می گشت
disposure نمایش عرضه داشت
outlook منظره چشم داشت
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
The train was 10 minutes late. قطار 10 دقیقه دیر رسید
minor penalty خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
minute hand عقربه دقیقه شمار ساعت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
it weighed kilogrammes بود سه کیلوگرم وزن داشت
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he sold the good ones هرچه خوب داشت فروخت
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
durst جرات داشت جسارت کرد
The girl was penciling her eyebrows . دخترک داشت ابروهایش را می کشید
Let me think a moment . بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
slow fire یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
at the elventh hour دقیقه نود کاری انجام دادن
Tell him, he needs to wait for a moment. به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
to preach from notes از روی یاد داشت وضع کردن
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
He wanted to incite the people. قصد داشت مردم راتحریک کند
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
tempo سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
pages تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
tempos سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
paged تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
page تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
that fauit will right itself خواهد شد
twill _ ان خواهد
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
no paternosterŠno p تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
of livery ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
time زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
timed زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
times زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
the secret will open to me خواهد گردید
it askes for attention دقت می خواهد
he shall go خواهد رفت
he will go خواهد رفت
it will manifest it self اشکار خواهد شد
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
latency تاخیر
dilatoriness تاخیر
lagged تاخیر
lag تاخیر
delay line خط تاخیر
lead lag relation تاخیر
lags تاخیر
retardation تاخیر
mora تاخیر
dilation تاخیر
demurral تاخیر
delays تاخیر
delay تاخیر
supersedure تاخیر
permutations تاخیر
permutation تاخیر
subsequence تاخیر
deferment تاخیر
delaying تاخیر
cunctation تاخیر
stator تاخیر کن
artificial delay line خط تاخیر
It wI'll prove to be to your disadvantage. بضررت تمام خواهد شد
Well what does he want now ? خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll overtake (befall) everyone. دامنگیر همه خواهد شد
criterion مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it would be preferble to بهتر خواهد بود
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
What impudence!what never !what cheek! واقعا" که خیلی رو می خواهد !
The folwer wI'll die for want of water. گل از بی آبی خشک خواهد شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com