Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (31 milliseconds)
English
Persian
toddler
کودک تازه براه افتاده
toddler
کودک نو پا
controller
بازرس
controller
حسابدار ممیز
controller
نافر کنترل کننده
controller
دستگاه فرمان
controller
ممیز
controller
نافر
controller
کنترل کننده
controller
تنطیم کننده
controller
کنترولر رگولاتور
controller
نافم
controller
صائن
controller
واپا
controller
وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
controller
وسیلهای که حروف یا کد گرافیکی و دستورات را می پذیرد و آنها را به یک الگوی -dot matix تبدیل میکند که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند
controller
سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی
controller
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
controller
کنترل شده
woodpecker
دارکوب
tower
برج
tower
قلعه
tower
بلندبودن
tower
برج شیرجه به ارتفاع 01متر
costlier
گران
costlier
گزاف
costlier
فاخر
costlier
پرخرج
toothier
دندانه دار
toothier
دارای دندان مضرس
toothier
حریص دندان نما
social climber
جاه طلب
however
هرچند
however
اگر چه
however
هر قدر هم بهر حال
however
هنوز
however
اما
younger
جوان
younger
تازه
younger
نوین
younger
نوباوه نورسته
younger
برنا
politer
با ادب
politer
با نزاکت
politer
مبادی اداب
looser
شل
looser
سست
looser
لق
looser
گشاد
looser
ول ازاد
looser
بی ربط
looser
هرزه بی بندوبار
looser
لوس وننر
looser
بی پایه
looser
بی قاعده
looser
رهاکردن درکردن
looser
منتفی کردن
looser
برطرف کردن
looser
شل وسست شدن
looser
نرم وازاد شدن حل کردن
looser
از قید مسئولیت ازاد ساختن
looser
سبکبار کردن پرداختن
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
low water
جزر ومد خفیف
low water
فروکش اب رودخانه
low water
جذر
low water
پس رفت اب دریا
sou'wester
کلاه مخصوص مواقع توفانی دریا
codger
ادم خسیس وپست
codger
ادم عجیب وغریب
lovelier
دوست داشتنی
lovelier
دلپذیر
lovelier
دلفریب
rougher
ناهموار کننده
rougher
دنده دنده کننده
rougher
دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
fouler
ناپاک
fouler
پلید
fouler
شنیع
fouler
ملعون غلط
fouler
نادرست
fouler
خلاف طوفانی
fouler
حیله
fouler
جرزنی
fouler
بازی بیقاعده
fouler
ناپاک کردن
fouler
لکه دارکردن
fouler
گوریده کردن
fouler
چرک شدن
fouler
بهم خوردن
fouler
گیرکردن نارو زدن
fouler
گیر کردن
fouler
رسوب
fouler
رسوب کردن
fouler
گل و لای گرفتن
fouler
معیوب
fouler
غلط
fouler
خطا
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
نخ ماهیگیری اشفته
Recent search history
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com