Dictiornary-Farsi | A steadfast (constant) friend. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 192 (10 milliseconds)

English	Persian
A steadfast (constant) friend.	دوست ثابت وپابر جا


Other Matches

A steadfast(firm, staunch) friend.	دوست پر وپا قرص
steadfast	ثابت قدم
steadfast	استوار
steadfast	پابرجای خیره
friend	دوست
friend	رفیق
A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
friend	یار
friend	دوست کردن
friend	یاری نمودن
This is my friend.	این دوست من است.
to send something to my friend	چیزی را به دوستم فرستادن
his friend's murder	قتل دوست او
She was talking to (with ) a friend .	داشت با دوستش صحبت می کرد
I reckoned him as my friend.	اورا دوست خود حساب می کردم
bosom friend	دوست محرم یا صمیمی یاهمدم
to make a friend of	دوست شدن با
to break with one's friend	با دوست خود بهم زدن
lady friend	دوستدختر
i imagine him to be my friend	من تصور میکنم که او دوست من است
pen-friend	فردیکهبهدوستانشزیادنامهمیدهد
i imagine he is my friend	چنین می پندارم
i imagine he is my friend	من تصور میکنم او دوست من است
school friend	دوستمدرسهای
Bring your friend along.	دوستت را همراه بیاور
Whatever comes from a friend is good . <proverb>	هر چه از دوست رسد نیکو است .
fair-weather friend	رفیق نیمه راهه
identification of friend from foe	دستگاه تشخیص
enemy in liken of friend	دشمن در لباس دوست
I bought it on the recommendation of a friend.	طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
fair-weather friend <idiom>	شخصی که تنها دوست است
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb>	یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
He is a close friend of mine .	دوست نزدیک من است
He came under the guise of friend ship .	درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
fair-weather friend	آدم بی وفا
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !	معنی دوستی را هم فهمیدیم
constant	ثابت دایمی
constant	ثابت
constant	ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant	پایا
constant	همیشگی
constant	مقدار ثابت
constant	مداوم
constant	دائمی
constant	عدد ثابت
constant	فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant	کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
constant	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant	پایدار
constant	ثابت قدم
constant	باثبات استوار
constant	وفادار
constant	آنچه تغییر نمیکند
constant	دادهای که مقدارش ثابت است
constant	فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
numeric constant	ثابت عددی
proportionality constant	ثابت تناسب
overall formation constant	ثابت تشکیل کلی
physical constant	ثابتهای فیزیکی
planck's constant	ثابت پلانک
propagation constant	ثابت انتشار
planck's constant	کوانتوم کنش
newton constant	ثابت نیوتون
multiplying constant	مضرب ثابت
ionization constant	ثابت یون
instability constant	ثابت ناپایداری
inertia constant	ثابت اینرسی
hubble constant	ثابت هابل
lattice constant	ثابت شبکه
madelung constant	ثابت مادلونگ
magnetic constant	ثابت مغناطیسی
gravitational constant	ثابت جاذبه
gravitational constant	ثابت گرانش
rate constant	ثابت سرعت
real constant	ثابت حقیقی
rydberg constant	ثابت ریدبرگ
weiss constant	ثابت وایس
Napier's constant	عدد نپر [ریاضی]
A constant guest is never welcome . <proverb>	به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
physical constant	ثابت فیزیکی [فیزیک]
Napier's constant	عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی]
Constant of integration	ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
velocity constant	ضریب سرعت
velocity constant	ثابت سرعت
screening constant	ثابت پوشش
shielding constant	ثابت حفافتی
solar constant	ثابت خورشیدی
spring constant	ضریب فنریت
stability constant	ثابت پایداری
stefan's constant	ثابت استفان
time constant	ثابت زمانی
constant potential	اختلاف پتانسیل ثابت
constant current	جریان دائم
constant current	شدت ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
constant voltage	فشار الکتریکی ثابت
cosmological constant	ثابت کیهان شناختی
coupling constant	ثابت جفت شدن
constant cost	هزینه ثابت معادل cost fixed
cryoscopic constant	ثابت انجماد سنجی
curie constant	ثابت کوری
decay constant	ثابت تباهی
declination constant	زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
constant current	جریان مستقیم جریان ثابت باطری
magnetic constant	پرمئابیلیته ی در خلاء
constant capital	سرمایه ثابت
constant of the cone	زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
constant power	توان ثابت
constant power	توان دائمی
constant of motion	ثابت حرکت
constant pressure	فشار ثابت
constant return	بازده ثابت
constant factors	عوامل ثابت
constant speed	سرعت ثابت
constant error	خطای ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
force constant	ثابت نیرو
electric constant	ثابت الکتریکی
equilibrium constant	ثابت تعادل
calibration constant	ثابت درجه بندی
field constant	ثابت میدان
figurative constant	ثابت تلویحی
absorption constant	ضریب جذب
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
formation constant	ثابت تشکیل
frequency constant	ثابت فرکانس
disintegration constant	ثابت تلاشی
dissociation constant	ثابت تفکیک
constant cost	قیمت ثابت
attenuation constant	ثابت تضعیف
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
gas constant	ثابت گاز
gas constant	ثابت گازها
constant current transformer	مبدل با شدت ثابت
thermodynamic equilibruim constant	ثابت تعادل ترمودینامیکی
constant potential distribution	توزیع با ولت ثابت
constant helm plan	نقشه زیگزاگ
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
constant current generator	مولد با امپر ثابت
constant current regulator	تنظیم با امپر ثابت
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
constant amperage regulation	تنظیم با امپر ثابت
to be exposed to a constant stream of something	در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
capacitive time constant	ثابت زمانی فرفیت
constant current charge	شارژ با جریان ثابت
constant current distribution	توزیع با شدت ثابت
near-constant state of flux	تغییر همیشگی
constant current motor	موتور با امپر ثابت
constant potential generator	مولد با ولت ثابت
image phase constant	ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
constant temperature pressure	welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
constant velocity joint	تویی چرخ
gas law constant	قانون ثابت گازها
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
reaction rate of constant	ثابت سرعت واکنش
constant voltage charge	شارژ با ولتاژ ثابت
polaron coupling constant	ثابت جفت شدن پولارونها
constant speed unit	گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
low time constant	ثابت زمانی کوچک
law of constant proportions	قانون نسبتهای ثابت
floating point constant	ثابت ممیز شناور
ion product constant	ثابت حاصلضرب یونی
input time constant	ثابت زمانی اولیه
inductive time constant	ثابت زمانی القا
image transfer constant	ثابت انتقال تصویر
constant stimulus method	روش محرک ثابت
solubility product constant	ثابت حاصلضرب انحلال
constant potential transformer	مبدل با ولت ثابت
constant pressure combustion	احتراق در فشار ثابت
constant voltage regulator	ولتپای
constant return to scale	بازده ثابت نسبت به مقیاس
constant speed drive	چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
constant potential regulator	ولتپای
stepwise formation constant	ثابت تشکیل مرحلهای
constant speed motor	موتور با سرعت ثابت
constant potential rectifier	یکسو کننده با ولت ثابت
constant speed propeller	ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
constant speed regulation	تنظیم با سرعت ثابت
specific rate constant	ثابت ویژه سرعت
solubility product constant	ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
universal gas constant	ثابت گازها
boiling point elevation constant	ثابت صعود نقطه جوش
law of constant heat sumation	قانون ثابت بودن جمع گرماها
time constant of an exponential quantity	ثابت زمانی یک کمیت نمایی
constant angle arch dam	بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
constant dripping wears away the stone <proverb>	اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
Constant dripping wear away the stone . <proverb>	قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
law of constant heat sumation	قانون هس
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]

A steadfast (constant) friend.

دوست ثابت وپابر جا