Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
Dont be late for work.
دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Other Matches
I dont feel like work today.
جویای حال ( احوال ) کسی شدن
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).
خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
شلوغش نکن
Dont worry. Cheer up. Dont fret so much.
غصه نخور
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
نمی دانم کدام گوری رفته است
Dont kid yourself . dont delude yourself.
بیخود دلت را خوش نکن
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .
تو کجای کاری
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
Arrears of work . Back log of work .
کارهای عقب افتاده
Better late than never.
<proverb>
آهسته برو همیشه برو.
it is very late
بسیار دیر است
late
متوفی
late
تا دیر وقت اخیرا
late
تازه گذشته
late
کند
late
زیاد
late
تادیرگاه
late
مرحوم
he may come late
شایددیر بیاید
to be late
دیرکردن
Better late than never.
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
to be late
دیر امدن
to be late
دیر رسیدن
I am getting late.
دارددیرم می شود
he may come late
ممکن است دیر بیاید
Better late than never!
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
I am late.
من دیر کردم.
late
اخیر
late
دیراینده
Nobody was late except me .
هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
of late
دراین روزها
of late
اخیرا
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
late
<adj.>
<adv.>
دیر
it is very late
خیلی دیرشده است
late
دیر
the late rains
بارانهای اخیر
the late governor
فرماندار اخیر
keep late hours
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
I wI'll come as late as I possibly can .
تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
i was up late last night
بودم
the widow of the late
زن مرحوم .....
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
She procrastinated until it was too late .
آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
keep late hours
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
Damn it, you are late again!
لعنتی باز تو دیر کردی.
[دیر آمدی]
of late years
دراین چند سال گذشته
to keep late hours
دیر خوابیدن
to keep late hours
دیر برخاستن
your late father
مرحوم پدرتان
Before it is too late . while one has the chance .
اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
late war
جنگ قبلی
late latinu
لاتین دورههای بعد
It is never too late to learn .
<proverb>
براى کسب علم هیچ موقعى دیر نیست .
iwas late
دیرم شد
what made you so late
چه شد که این همه دیر کردید
late cut
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
late maturing
دیررس
iwas late
دیر کردم
iwas late
دیررسیدم
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
i was up late last night
دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
It is never too late to mend.
<proverb>
براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
late time
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
late time
زمان سکته انفجار
The train was 10 minutes late.
قطار 10 دقیقه دیر رسید
It is too late . the die is cast .
کار از کار گذشته
Luchily for me the train was late.
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
Before it is too late. While there is stI'll time.
تا دیر نشده
Is the train from Leeds late?
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
Do you get up early
[late]
in the morning ?
آیا شما صبح ها زود
[دیر]
از خواب برمیخیزید؟
late payment damages
خسارت تاخیر تادیه
late-Modern architecture
[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
Depending on how late we arrive ...
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
To go to work . to start work .
سر کار رفتن
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
What is all this ? I dont get it .
نفهمیدم ( چی شد ) !
You dont mean that ! you dont say !
نه با با ! ( جدی میگه ؟)
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
Why dont you come off it!
چرا دست بردار نیستی !
Dont let on that you know.
بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
We dont know what become of him.
نمی دانیم چه؟ بسر ؟ آمد
Dont try to get out of it.
سعی نکن اززیرش دربروی
I dont know and I dont want to know .
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
dont
بپایان رسانیدن
I dont know what became of him .
نمی دانم چه بسرش آمد
Is that so ?You dont say.
چه میگه ( جدا"اینطور است )
I dont know what is what.
نمی دانم چی به چیه
I dont exactly know.
درست نمی دانم
dont
نمودن
dont
طی کردن گذرانیدن
Is that so ? You dont say.
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
dont
کردن
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
Dont get my back up.
نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
if you dont object
اگر بدتان نمیاید
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
i dont want to be rushed
من نمیخواهم کار سرم بریزند
dont you thouchit
مبادابه ان دست بزنید
How come we dont see you more pften?
چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Why dont you leave me alone?
از جان من چه می خواهی ؟
Dont confuse me.
حواسم را پرت نکن
If you dont mind my saying.
اگر از حرفم بدتان نیاید
Dont mention it . You are welcome.
اختیار دارید (درمقام تعارف )
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
if you dont object
اگر مانعی نیست
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
Dont you dare tell anyone .
مبادا بکسی بگویی
Dont listen to him .
به حرف اوگوش نکن ( نده )
dont care
بی تقاوت
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
dont mention it
چیزی نیست
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
Dont be sI'lly .
خودت را لوس نکن
i dont care a d.
مرا هیچ پروایی نیست
Dont brag about doing this and that .
اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
dont mention it
اهمیت ندارد
i dont meant it
جدی نگفتم
If I dont forget .
اگر یادم بماند ( نرود)
i dont meant it
مقصودی ندارم
Why do you want to know ? dont be nosy.
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
i dont care a pin
مرا پروایی نیست
i dont care a pin
هیچ بمن مربوط نیست
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
I'll eat my hat if I dont do it .
اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
Why dont you join our group. ?
چرا به جمع ما نمی آیی ؟
I dont have time to go to the movies .
فرصت نمی کنم به سینما بروم
Dont breathe a word!
هیچی نگه!
I dont like such remarks one bit .
از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
I dont remember ( recall ) .
یادم نیست
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
برای نان شب معطل مانده ام
Dont stint the food .
سر غذااینقدر گه ابازی درنیاور
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard .
اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
I am counting(relying) on you, dont let me down.
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
Dont talk to all and sundry.
با این وآن صحبت نکن
Dont rely on probabilities.
روی احتمالات متگی نباشید
Dont let yourself get into bad habits.
به چیز های بد خودت راعادت نده
Dont stand on ceremony.
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
Dont meddle in my affairs .
درکارهای من فضولی نکن
i dont care a snap
مرا هیچ پروایی نیست
i dont care a rush
مرا هیچ پروایی نیست
Dont provoke me to talk.
دهانم را باز مکن!
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
The husband and wife dont get on together.
زن وشوهر باهم نمی سازند
Dont be a fool(an ass)
خر نشو ( عاقل با ش)
dont care a rap
ذرهای باک نداشته باشید
Dont spoil your appetite .
اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
dont care a rap
هیچ پروا نداشته باشید
The doctors dont think she wI'll live.
پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
Dont spoil the child .
بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
Such things just dont interest me.
توی این خطها نیستم
His bowels dont move.
شکمش کار نمی کند
Dont count (bank)on me.
روی من حساب نکنید
I dont mind the cold .
از سرما ناراحت نمی شوم
I dont have the slightest(faintest)idea.
روحم خبردار نیست
Shut up ! dont inter fere .
فضولی موقوف !
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Dont neglect writing to your mother .
ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Vegetables dont agree (disagree)with me .
سبزیجات به من نمی سازد
Dont forget to wind up your watch .
یادت نرود ساعتت راکوک کنی
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
Forget it . dont give it a thought .
اصلا"فکرش راهم نکن
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines!
تو گفتی ومنهم باور کردن !
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
Dont swim on a full stomach .
روی شکم شنا نکن
Whishes dont wash the dishes.
<proverb>
آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
Dont count your chickens before they are hatched.
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
They dont recognize your high-school diploma here.
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Who cares ? I dont give ( care ) a damn !
ولش
You neednt worry . Dont bother your head.
خیالت راحت باشد
I dont quite remembered to post (mail)your letter.
کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
تکان نخورید (حرکت نکنید )
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
work up
کم کم فراهم کردن
work off
از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
work out
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
to look for work
پی کار گشتن
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
work out
تمرین
work out
تدبیرکردن
work out
تعبیه کردن
to look for work
عقب کارگشتن
work out
حل کردن
work out
برنامه یک جلسه تمرین
work out
از کار کاردراوردن
work out
تمرین امادگی
to work in
جادادن
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com