Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
private branch exchange	مبادله انشعاب خصوصی
private brench exchange switchboard	مرکز سوئیچینگ فرعی
private automatic branch exchange	یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange	رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private	متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private	محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
private	عادی
private d.	کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
private	پوشیده
private	شخصی
private	اختصاصی خصوصی
private	محرمانه
private	مستور سرباز
private	خصوصی
private	محرمانه سرجوخه
private	غیر دولتی
private	اعضاء تناسلی
in private	محرمانه
he is a private	است
he is a private	او سرباز
in private	در خلوت
private investigator	کاراگاه خصوصی
private parts	شرمگاه
deed under private	سند غیر مصدق
private detectives	کاراگاه خصوصی
private detective	کاراگاه خصوصی
private schools	اموزشگاه خصوصی
private decument	سند عادی
private schools	مدرسه ملی
private motive	غرض شخصی
private school	اموزشگاه خصوصی
private school	مدرسه ملی
private enterprise	اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private enterprise	عمل خصوصی
private decument	عقد عادی
private agreement	قرارداد خصوصی
private document	سند عادی
he wished to be private	می خواست در خلوت باشد
private benefits	منافع خصوصی
private borrowing	استقراض خصوصی
he wished to be private	میخواست تنهاباشد
private broadcasting	پخش برنامه خصوصی
private code	کد محرمانه
private code	رمز محرمانه
private company	شرکت خصوصی
private consumption	مصرف خصوصی
private corporation	شرکت خصوصی
private cost	هزینه خصوصی
private debt	بدهی خصوصی
deed under private	سند عادی
private decument	درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
private deed	سند خصوصی
the matter was kept private	مطلب را پوشیده نگاه داشتند
quasi private	نیمه خصوصی
quasi private	شبه خصوصی
private treaty	معامله خصوصی
private treaty	معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
private talk	صحبت خصوصی
private talk	گفتگوی محرمانه
private siding	سایدینگ یا دوراهی ویژه راه اهن
without private motive	بی غرضانه
private eye	کارآگاه خصوصی
private tuition	تدریس خصوصی
private lessons	تدریس خصوصی
copy for private use	نسخه برای استفاده شخصی
A private car.	اتوموبیل شخصی
private eyes	کارآگاه خصوصی
private session	جلسه غیر علنی
private saving	پس انداز خصوصی
private law	حقوق خصوصی
private first class	سرباز یکم
private first class	سربازیکم
private finance	مالیه خصوصی
private institutions	موسسات خصوصی
private enterprises	موسسات خصوصی
private endowment	وقف خاص
private employees	کارکنان خصوصی
private line	خط خصوصی
private road	شارع خاص
private property	دارایی شخصی بلامعارض
private property	دارایی شخصی
private property	دارائیهای خصوصی
private property	مالکیت خصوصی
private ownership	مالکیت خصوصی
private nuisance	هتک حرمت منازل و املاک
private enterprise	اقتصاد بخش خصوصی
private sector	بخش خصوصی
private enterprise	شرکت خصوصی
deed under private seal	سند غیر مصدق
deed under private seal	سند عادی
private members' bills	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
based on private motives	غرض امیز
based on private motives	غرض الود
private broadcasting network	شبکهپیشبینیخصوصی
private rate of return	نرخ بازده خصوصی
private rate of discount	نرخ تنزیل خصوصی
deed under private signature	سند عادی
private member's bill	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
to have private insurance [cover]	بیمه خصوصی داشتن
to give private lessons	درس خصوصی دادن
endowments to the private individuals	اوقاف خاصه
private tutoring [American E]	تدریس خصوصی
private international law	حقوق بین الملل خصوصی
private member's bills	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
marginal net private product	محصول خصوصی نهائی خالص
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
acts based on private motives	غرض ورزی
exchange	روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
in exchange for	درعوض
exchange	تهاتر تسعیر
exchange	صرافی
exchange value	ارزش مبادله
exchange	تبادل
exchange value	ارزش مبادلهای
first of exchange	نسخه اصلی برات
exchange	مبادله کردن
in exchange for	بجای
exchange	معاوضه کردن
exchange	رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange	دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange	مرکز مبادله
exchange	ارز
exchange	معاوضه و مبادله پول
exchange	دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange	جابه جایی داده بین دو محل
exchange	تفاوت
re exchange	برات رجوعی
exchange	مبادله پول
to exchange something [for something]	مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
exchange	تبادل ردوبدل ارز
to exchange something [for something]	معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
exchange	ارز معاوضه
exchange	رد و بدل کننده
exchange	جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange	اسعار
exchange	صرافخانه
exchange	صرافی مبادله کردن
exchange	مبادله
exchange	مبادله کردن تعویض
value in exchange	ارزش مبادله
exchange	معاوضه
exchange	تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange	عوض کردن تسعیر یافتن
intermediate exchange	مرکز
exchange rates	نرخ تسعیر ارز
exchange rates	نرخ مبادلهای
exchange rates	نرخ تبدیل ارز
exchange rates	نرخ مبادله
exchange rates	نرخ مبادله ارز
trunk exchange	مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
post exchange	فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
telephone exchange	مرکز تلفن
exchange parity	برابری ارز
intermediate exchange	واسطه
international exchange	مرکز تلفن بین المللی
ion exchange	تبادل یونی
ion exchange	تبادل یون
local exchange	ردوبدل کننده محلی
losing the exchange	تفاوت دادن
magneto exchange	مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
main exchange	مرکز اصلی
manual exchange	مرکز دستی
medium of exchange	وسیله داد وستد
medium of exchange	وسیله مبادله
minor exchange	تفاوت کوچک
money exchange	صرف
money exchange	تبدیل پول
exchange rates	نرخ ارز
exchange rates	مظنهء ارز
tandom exchange	مرکز تلفن خودکار تاندوم
What is the exchange rate?	نرخ تبدیل چقدر است؟
exchange control	نظارت ارز
To greet someone . To exchange greetings with someone.	با کسی سلام وتعارف کردن
currency exchange	تبدیلپول
unvisual exchange	مبادله نامرئی چوب
toll exchange	مرکز تلفن
to exchange blows	جنگ کردن
through bill of exchange	بارنامه سراسری
rate of exchange	نرخ مبادله ارز
rate of exchange	نرخ مبادله
rate of exchange	نرخ تسعیر
rate of exchange	نرخ ارز
teletype exchange	مرکز تله تایپ
social exchange	تبادل اجتماعی
stock exchange	بورس سهام
stock exchange	بورس اوراق بهادار
exchange rate	نرخ تبدیل ارز
exchange rate	نرخ تسعیر ارز
exchange rate	نرخ مبادله ارز
exchange rate	نرخ مبادله
exchange rate	نرخ مبادلهای
exchange rate	نرخ ارز
exchange rate	مظنهء ارز
outside [stock exchange] <adj.>	خارج از بورس [فروخته شده ]
to exchange blows	دست بگریبان شدن
symmetrical exchange	تعویض قرینه
exchange of flags	مبادله پرچمها
bill of exchange	برات
exchange cable	کابل اتصال بین مرکز تلفنی ومشترک تلفنی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com