Dictiornary-Farsi | He went underground to avoid arrest. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 74 (6 milliseconds)

English	Persian
He went underground to avoid arrest.	او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.


Other Matches

to avoid something	دوری کردن از [چیزی]
avoid	دوری کردن از
avoid	الغا کردن
avoid	احتراز کردن اجتناب کردن
avoid	طفره رفتن از
avoid	الغاء کردن
avoid	موقوف کردن
to avoid bankruptcy	از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy	مانع ورشکستگی شدن
to avoid distortion of the results [produced] by ...	برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
She swerved sharply to avoid hitting a dog.	او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting . <proverb>	از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
underground	راه اهن زیرزمینی
underground	مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
underground	راه اهن زیر زمینی
underground	تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
underground	زیرزمینی
underground	شبکه زیرزمینی
underground	واقع در زیرزمین زیر زمین
Where is the underground?	مترو کجاست؟
an underground	مترو
to go underground	خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
underground	مترو
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots	از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
arrest	حکم ضبط توقیف کردن
under arrest	تحت الحفظ
arrest	دستگیری
arrest	حکم توقیف
arrest	ضبط کردن
arrest	جلوگیری از سقوط
arrest	دستگیر کردن
arrest	جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest	سد کردن
arrest	جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest	سد جلوگیری
arrest	توقیف شخص
arrest	دستگیرکردن
arrest	بازداشت
arrest	وقفه
arrest	توقیف کردن بازداشتن
arrest	توقیف
arrest	جلوگیری کردن
underground station	ایستگاهزیرزمینی
underground stem	ساقهزیرزمینی
underground train	ترنزیرزمینی
underground map	نقشهزیرزمین
underground flow	جریانزیرزمینی
underground furnace	کوره زیرزمینی
underground mine	معدم زیرزمینی
underground cable	کابل زیرزمینی
underground water	اب درون زمین
underground water	اب زیرزمینی
underground railway	راه اهن زیرزمینی
arrest of judgment	سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
cardiac arrest	توقف ناگهانی قلب
arrest warrant	قرار توقیف
arbitrary arrest	توقیف غیر قانونی وخودسرانه
parol arrest	جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
parol arrest	توقیف شفاهی
parol arrest	جلب شفاهی
warrant as arrest	حکم توقیف
house arrest	توقیف در منزل
house arrest	بازداشت در خانه
warrant as arrest	حکم بازداشت
arrest warrants	قرار توقیف
cleaning of an underground waterchannel	لاروبی
underground duct of kiln	هواکش کوره
underground water channel	کهریز
underground water channel	کاریز
underground water channel	قنات
Where is the nearest underground station?	نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
atomic underground burst	ترکش زیرزمینی اتمی
privilege frome arrest	مصونیت از توقیف

He went underground to avoid arrest.

او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.