Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
How long were you in the queue
[line]
?
تو چند مدت در صف ایستادی؟
Other Matches
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue
که به ترتیب بررسی می شوند
queue
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue
صف صف بستن
queue
صف اتوبوس و غیره
queue
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queue
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش
queue
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
scheduling queue
صف زمان بندی
rear of queue
عقب صف
job queue
صف کار
job queue
صف برنامه
To jump the queue.
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
He jumped the queue.
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
input queue
صف ورودی
print queue
صف چاپ
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
to queue-jump
[British E]
داخل صف زدن
input work queue
صف کار ورودی
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
input job queue
صف برنامه ورودی
To form a queue. To line up.
صف بستن ( کشیدن )
output job queue
صف برنامه خروجی
output work queue
صف کار خروجی
To stand in a queue (line).
توی صف ایستادن
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
at long last
بالاخره
as long as
<idiom>
به شرط اینکه ،به این شرط که
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
See you again . So long.
به امید دیدار
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
for long
مدت زیادی
as long as
بشرطی که
as long as
تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as
بمدت طولانی
as long as
ازوقتی که
as long as
از زمانیکه
before long
بهمین زودی
before long
بزودی
at long last
اخرالامر
at long last
عاقبت
for long
خیلی
get a long with you
بروپی کارت
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
so long as
تاوقتی که
so long
بامیددیدار
so long
خدا حافظ
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
not long a go
همین تازگی ها
not long a go
چندی پیش
not long a
مدتی نگذشته است
not long a
چندوقت پیش
long little
زنده باد
long little
پاینده باد
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
so long as
مادامی که بشرطی که
very long
برد خیلی زیاد
very long
شعاع عمل زیاد
how long
تاکی تاچه وقت چقدر
how long since is it?
چند وقت پیش بوده است
how long since is it?
چندوقت است
it will not take long
طولی
it will not take long
نخواهدکشید
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
long course
استخر 05 متر
long a
مدت مدیدی بعد
long a
مدتهاپس ازان
long a go
مدتی پیش
long a go
مدت زیادی پیش
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long-
طولانی
long-
کشیده
long-
طولانی طویل
to say so long to somebody
با کسی خداحافظی کردن
long-
مدت زیاد
I've known her at least as long as you have.
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
long
مدید
long-
دیر گذشته ازوقت
long
دراز
long-
بلند
long-
توپ بلند به اوت
long-
طی مسافت زیاد توپ
long-
مناسب بودن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
:اشتیاق داشتن
long
طولانی طویل
long
کشیده
long-
مدید
long
توپ بلند به اوت
long
بلند
long
طولانی
long
مدت زیاد
long-
دراز
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
طی مسافت زیاد توپ
long
مناسب بودن
long
دیر گذشته ازوقت
How long will it take?
چقدر طول می کشد؟
long
:اشتیاق داشتن
long tongue
وراجی
of long duration
مدید
long ton
تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long ton
تن بزرگ
long windedness
پرگویی
of long duration
دیرپای
long tom
تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
of long continvance
ماندگار
night long
از سر شب تا بامداد
not long ago
اخیرا
not long ago
چندی پیش
of long continvance
دیرپای
long windedness
روده درازی
long wind
طاقت زیاد دویدن
long wind
دراز نفسی
long tongue
پر حرفی
long tom
درخت الواراسترالیایی
long recoil
عقب نشینی طولانی
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long shunt
شنت دراز
long sight
دوربینی
long sight
نظر دوررس
I will not detain you long.
خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
long sighted
دوربین
long sighted
تیزبین
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot
کسیکه درمسابقات
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long robe
صورت کشیده
long robe
ردای بلند
long run
بلند مدت
long run
دراز مدت
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
long sea
دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
long shore
کرانهای
long shore
وابسته بدریا کنار
long recoil
طول عقب نشینی زیاد
long sighted
دوراندیش
long suffering
بردباری رنجبری
long suffering
زحمت کشی
long term
دراز مدت
long term
طویل المدت
long term
بلند مدت
long thrust
وضعیت سخمه بلند
long thrust
سخمه بلند
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
long suffering
سختی کش
long suffering
زحمت کش
long suffering
رنجبر
long sightedness
دوربینی
long sightedness
دور اندیشی
long siht
دور بینی
long siht
نظردور رس
long splice
پیوند بلند
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long suffering
رنج کش
long tom
توپ دریایی دور رس یاساحلی
long face
<idiom>
افسرده وغمگین
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
How long does it take by car?
با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
How long can I park here?
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
in the long run
در دراز مدت
long-running
آنچهمدتهادرحالاجراباشد
long-lost
کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
long gallery
اتاق طویل
long-lasting
طولانیمدت
long-awaited
زمانانتظار
long gallery
راهرو طویل
long-house
مسکن اشتراکی
long vacation
تعطیلاتتابستانی
long residue
پسماندهتولیدشده
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
What's taking so long?
چرا اینقدر طول میکشد؟
How long will you be staying?
چه مدت میخواهید بمانید؟
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
all day long
<idiom>
تمام روز
How long were you away from Iran ?
چه مدت درایران نبودید ؟
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
He did not live long enough to …
آنقدر عمر نکرد که ...
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
over the long run
<idiom>
درآخر
in the long run
<idiom>
آینده دور،درآخر
I had a long talk with him.
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face .
با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
Once in a while. At long intervals.
دیر به دیر
In the long run right will out.
<proverb>
یق بالاخره آشکار مى شود .
I will not detain you long.
خیلی وقتتان را نمی گیرم.
long residue
باقیمانده
long-drawn-out
دور و دراز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com