English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
Other Matches
I'd like a shampoo for greasy hair. من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair. من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
shampoo سرشوی
shampoo سرشویه
shampoo باشامپویا سرشوی شستشو دادن
I'd like a shampoo and set. شامپو و خشک کردن میخواهم.
normal قایم
normal عمود
normal نرمال
normal قائم
normal متعارف بهنجار
normal هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal عادی معمولی
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal عادی
normal معمولی
normal هنجار معمول
normal طبیعی
normal میانه متوسط
normal به هنجار
normal بهنجار
normal interval فرمان از جلو نظام
normal interval از جلونظام
normal interval فاصله معمولی صف
normal hydrocarbon هیدروکربن نرمال
normal acceleration شتاب عمودی
normal acceleration شتاب قائم
normal axis محور قائم
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
normal maintenance نگاهداری بهنجار
normal profit سود متعارف
normal price قیمت عادی
normal price قیمت عادی قیمت معمولی
normal price قیمت متعارف
normal plane صفحه قائم
normal permeability نفوذپذیری معمولی
normal opening گشایش نرمال یا فرانسوی
normal maintenance محافظت عادی
normal axis محور عمودی
normal band نوار متعارفی
normal form صورت هنجار
normal exit درروی عادی
normal fault گسل طبیعی
normal function تابع بهنجار
normal distribution توزیع بهنجار
normal distribution توزیع نرمال
normal curve منحنی بهنجار
normal curve منحنی نرمال
normal force تلاش عمودی
normal force نیروی عمودی
normal form صورت عادی
normal charge خرج معمولی توپ
normal good کالای معمولی
normal good کالای عادی
normal profit سود عادی
normal range محدوده عادی
normal voltage ولتاژ عادی
normal school دانش سرا
normal distribution توزیع گوسی [ریاضی]
Now I'm back to normal. حالا به حالت عادی برگشتم.
angle ti the normal زاویه نرمال
normal plane توزیع نرمال
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
normal distribution توزیع نرمال [ریاضی]
normal vector بردار قائم
normal salt نمک خنثی
normal school دارالمعلمین
normal slump درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal solution محلول نرمال
normal state حالت نرمال
normal stress تنش شاغولی
normal vector بردار عمود
normal stress تنش نرمال
normal termination پایان عادی
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
to a hair بادقتی هرچه تمامتر
to a hair موبمو
hair مو
to let down one's hair کنترل از دست دادن
to keep one's hair on دست پاچه نشدن
to let down one's hair غفلت کردن از خود
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
to keep one's hair on خون سردبودن
in one's hair <idiom> عصبانی کردن شخصی
out of one's hair <idiom> ازشر کسی راحت شدن
let down one's hair <idiom> تمدد اعصاب کردن
to keep ones hair on دست پاچه نشدن
hair گیسو
hair موی سر
keep one's hair on دست پاچه نشدن
keep one's hair on خونسردبودن
hair زلف
against the hair ازبیراهه
normal rate of return نرخ بازده متعارف
normal zeeman splitting شکافتگی بهنجار زیمان
normal pool level تراز بهنجار مخزن
normal shock wave موج ضربهای عمود
normal zeeman effect اثر بهنجار زیمان
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
normal sulphation of battery سولفاتی شدن معمولی
normal temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal temperature and pressure شرایط استاندارد
normal temperature and pressure شرایط متعارفی
normal water level تراز بهنجار اب
normal bivariate distribution توزیع دو متغیری نرمال
normal boiling point نقطه جوش متعارفی
normal distribution curve منحنی توزیع بهنجار
normal error curve منحنی خطای نرمال
log normal distribution لگاریتم توزیع عادی
normal glow discharge تخلیه تابناک متعارف
normal freezing point نقطه انجماد متعارفی
normal distribution curve منحنی توزیع نرمال
normal magnetization curve خم مغناطیس پذیری معمولی
normal energy level تراز متعارفی
disheveled hair موی ژولیده
disheveled hair زلف پریشان
some hair gel کمی ژل مو
I'd like some hair gel. من کمی ژل مو میخواهم.
hair raising ترسناک
cross hair خط داخل دوربین
hair cells یاختههای مویی
hair compass پرگار سوزنی
hair shaft ساقهمو
camel hair پارچهکلفتو پشمی
hair's breadth آنچهبهفاهراتفاقنیفتادهاست
hair-grip تل - گلسر
My hair is growing. موهایم دارد بلند می شود
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
To part ones hair . فرق سر باز کردن
hair crack ترک مویی
It is exact to hair. مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
hair crack ترک موئی
hair roller بیگودی
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
hair loss ریزش مو [پزشکی]
loss of hair ریزش مو [پزشکی]
hair loss آلوپسی [پزشکی]
loss of hair آلوپسی [پزشکی]
to part one's hair فرق سر خود را باز کردن
hair raising مهیج
hair-raising مهیج
mane hair موی یال
cross hair تار موی وسط دوربین
hair brush ماهوت پاک کن
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
camels hair پارچه پشم شتر
camels hair کرک یاپشم شتر
camel's hair کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
hair-raising ترسناک
hair tint رنگ مو
hair raiser موی برتن سیخ کننده
hair line خط سربالایی دراخرحروف
hair worm کرم رشته
hair splitter ادم مو شکاف
hair line طناب مویی
hair follicle پیاز مو
hair esthesiometer بساوایی سنج مویی
hair splitting موشکافی
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
hair splitting موشکاف
tangled hair موی ژولیده یادرهم وبرهم
split hair موشکافی
pubic hair موی زهار
hair raiser مهیج
hair pulling کندن مو
hair pulling مو کنش
hair seal خوک پرموی بی گوش
hair shirt پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
hair sieve الک مویی
hair space فضای باریکی درچاپ
hair pencil قلم مو
hair space باریکه
hair spring فنر رقاصک
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
wavy hair موی فردار
wavy hair گیسوی مجعد
part the hair فرق بازکردن
hair bulb ساقهمو
hair clip گلسر
he did not turn a hair هیچ خستگی وانمودنکرد
hair dryer سشوار
matted hair موی کرک شده
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
to powder the hair پودر به مد یا بسرزدن
to part the hair فرق باز کردن
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
hair trigger ماشه دوم تفنگ
hair trigger باسانی حرکت کننده
to part the hair فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
hair worm کرم پیوک
hair worm کرم مویی
he did not turn a hair خم به ابرویش نیاورد
hair grip سنجاقسر
yield point at normal temperature نقطه تسلیم در دمای بالا
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
hair colour [British] رنگ مو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com