Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 28 (1 milliseconds)
English	Persian
I asked for ...	من سفارش ... را دادم.
Search result with all words
asked	پرسیدن
asked	جویا شدن
asked	خواهش کردن
asked	برای چیزی بی تاب شدن
asked	طلبیدن
asked	خواستن
asked	دعوت کردن
i asked him a question	پرسشی از او کردم
i asked him a question	چیزی ازاو پرسیدم
i asked him a question	سئوالی از اوپرسیدم
i asked him to dinner	او را به ناهار خواندم
She asked me in (inside the house).	تعارفم کرد بروم بو
You asked for it. You had it coming.	حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
He asked permission to come in.	اجازه خواست بیاید تو
The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb>	به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
I asked for the child.	من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion.	من یک پرس کوچک سفارش دادم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.	سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.	او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
He expressly asked for you to ...	او صریحا از شما خواسته که ...
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?	میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
asked <adj.> <past-p.>	تقاضا شده
asked <adj.> <past-p.>	درخواست شده
asked <adj.> <past-p.>	مطالبه شده
asked <adj.> <past-p.>	خواسته شده
asked <adj.> <past-p.>	طلب شده
asked <adj.> <past-p.>	طلبیده شده
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com