Dictiornary-Farsi | I have been working here for years. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 141 (8 milliseconds)

English	Persian
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم


Other Matches

We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
years	حق رقبی
years	حق انتفاع محدودبه چند سال
three whole years	سه سال تمام
in years	مسن
in years	سالخورده
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
he is 0 years old	او ده ساله است
about two years	تقریبا`
about two years	تقریبا` دو سال
he is 0 years old	او ده سال دارد
I am over 50 years old.	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
these two years	این دوساله
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
my a is 0 years	من 04سال دارم
my a is 0 years	سن من 04سال است
my a is 0 years	چهل سال ازعمرمن می گذرد
I've been doing it for nine years.	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
getting on in years	پا به سن گذاشتن
he is scarcely 0 years old	جخت اگر بیست سال د اشته باشد
of ripe years	کامل
of ripe years	پابسن گذاشته
over a number of years	در طی چند سال
he is years senior to me	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
past years	سالهای گذشته
Many years passed .	چندین سال گذشت
grow in years	سالخورده شدن
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
man years	نفر در سال
some years ago	چند سال پیش
ten years old	ده ساله
of late years	دراین چند سال گذشته
to grow in years	سالخورده شدن
to grow in years	پابسن گذاشتن
in subsequent years	د رسالهای بعد
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
to wear one's years well	ماندن
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
stricken in years	سالخورده
of mature years	سالخورده
full of years	سالخورده
light-years	سال نوری
tenant for years	شخص دارای حق رقبی
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
not in a thousand years <idiom>	صد سال آزگار
leap years	سال کبیسه
a few years back <adv.>	چند سال پیش
intercalary years	سال های کبیسه
leap years	سال های کبیسه
financial years	سال مالی
fiscal years	سال مالی
estate for years	حق رقبی
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application years	عمر مفید یک دستگاه
fiscal years	دوره مالی
fiscal years	سال مالی سال جاری
instead of working	بجای اینکه او کار بکند
I'm working on it.	دارم روش کار میکنم.
working mean	میانگین مفروض
working	کار کننده
working	مشغول کار
working	کارگر طرزکار
working	استخراج
working	فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
working	درست کار میکند
The contract has a few years to run .	به انقضای قرار داد چند سال مانده
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb>	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
working set	مجموعه دایر
furnace working	طرزکار کوره
working sails	بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
hard working	پرکار
He was working like the devil.	مثل شیطان کارمی کرد(پرتلاش)
hard working	زحمت کش
I am working here non-stop.	یک بند دارم اینجا کار می کنم
working relationship	رابطهکاریوحرفهای
working area	محوطهاستخراج
working section	قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
working storage	حافظه کاری
working set	مجموعه کاری
working storage	انباره کاری
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
working capital	مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
working capital	سرمایه در گردش
working capital	تنخواه گردان
working party	گروه کار
working class	طبقه کارگر
working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working classes	طبقه کارگر
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working parties	گروه کار
working stress	تنش مجاز
cold working	سردکاری
working population	جمعیت شاغل
working point	نقطه فشار متوسط
working conditions	شرایط کار
working day	روز کار
working circuit	مدار جریان کار
working capacity	توانایی کار
working capacity	فرفیت کار
working capacity	سرمایه جاری
working ball	گوی با سرعت و چرخش کافی
working asset	سرمایه کار
working asset	سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
working angle	زاویه موثر
under ground working	استخراج زیرزمینی
i do not feel like working	کار کردن ندارم
in working condition	دایر
in working condition	کارکننده
metal working	فلزکاری
working day	ساعت کار روزانه
working load	بار مجاز
working fluid	سیال متحرک
working lead	بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
i do not feel like working	حال
working paper	ورقهء استخدام کارگر
working fluid	سیال عامل
working man	کارگر افزارمند
working load	بار کاربردی
working drawing	طرح ونقشه کار
working paper	تعرفهء کار
working plan	نقشه اجرا راهنمای کار
in good working order	دایر
working pressure gauge	استخراجدرجهفشار
it is in good working order	خوب کار میکند
it is in good working order	دایر است
metal working industry	صنعت فلزکاری
hot working die	ابزار عملیات حرارتی
working lead fluid	سیال متحرک یا عامل
hot working steel	فولاد عملیات حرارتی
safe working load	بارکاری مطمئن
cold working property	قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
hot working brass	برنج قابل اهنگری
The working (middle,upper)class.	طبقه کارگر (متوسط بالا )
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد
super imposed working load	بار مربوط به بهره برداری از بنا
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
Stress reduces an employee's working capacity'	استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
With meager income . I am working all day for a mere pittance .	با چندرغاز تمام روزکار می کنم
demands of providing healthy living and working conditions	خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم