Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
Other Matches
reply paid /RP/
[reply prepaid]
جواب قبول
receiving
دریافت
receiving
استیفاء
receiving antenna
انتن گیرنده
receiving a loan
استقراض
receiving yard
محوطهدریافتی
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
کالاهای دریافتی
receiving apparatus
وسیله برقی
receiving station
ایستگاهدریافت
receiving line
خطدریافت
document receiving
دریافتکنندهمدارک
receiving a loan
وام گرفتن
receiving set
گیرنده رادیویی
receiving set
رادیو
receiving set
دستگاه گیرنده
receiving basin
حوضچه ابگیر
printing receiving apparatus
دستگاه گیرنده ثبات
mains receiving set
دستگاه گیرنده شبکه
reply
جواب
reply
پاسخ
no reply was given him
هیچ پاسخی به او داده نشد
reply
جواب شفاهی دفاعیه
in reply to
در جواب
in reply to
در پاسخ
reply
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
please reply
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
reply
پاسخ دادن جواب کتبی
challenge and reply
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
no reply necessary
[NRN]
نیازی به پاسخ نیست.
negative reply
پاسخ رد
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
it is impolitic reply so soon
صلاح نیست به این زودی پاسخ داده شود
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply paid
جواب قبول
Please reply as a matter of urgency.
لطفا فوری پاسخ دهید.
A crushing reply(retort).
جواب دندان شکن
In response (reply) to your letter.
در جواب نامه تان
A sharp note(reply).
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
to help forward
جلو انداختن
to look forward
نگاه کردن انتظارداشتن
to go forward
پیش رفتن
forward-looking
نوگرا
to look forward to
انتظار داشتن
to look forward to
استقبال کردن
look forward
انتظار چیزی را داشتن
right forward
پیشروراست
forward-looking
پیشاندیش
forward-looking
مترقی
look forward to something
<idiom>
را لذت پیش بینی کردن
to help forward
پیش بردن
to go forward
جلورفتن
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
no. 8 forward
محاجمشماره8
to look forward
جلو
forward-looking
آیندهنگرانه
to look forward to something
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
forward-looking
نوگرایانه
forward-looking
آیندهنگر
outside forward
بازیگر گوش
forward
مهاجم
forward
فوروارد
forward
جلو قایق
forward
سلف
forward
بیع سلف
forward
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward
عمل پل
forward
که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward
حرکت به جلو یا مقابل
forward-looking
پیشرو
forward
به سمت سینه
forward
به پیش
forward
جلو
forward
پیش
forward
ببعد
forward
جلوی گستاخ
forward
جسور
forward
فرستادن رساندن
forward
جلوانداختن
forward
ارسال کردن
forward
به جلو
forward
فرمان پیش پیش
forward
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward
بازی کن ردیف جلو به جلو
to look forward to something
منتظر چیزی شدن
to look forward to something
انتظار چیزی را داشتن
Looking forward to it
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
I look forward to seeing you.
خوشحالم میشم که ببینمت.
I'm looking forward to seeing you again.
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
centre forward
مرکز
I'm looking forward to your next email.
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I very much look forward to meeting you soon.
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
forward swing
تاباولیه
left forward
فورواردچپ
fast forward
جلوبر
forward/reverse
جلو/عقببرنده
right wing forward
پیشرو دست راست
put forward
جلو بردن
Come forward a little (little bit)more.
یک قدری دیگه بیا جلو
freight forward
پس کرایه
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
He took a few steps forward .
چند قدم جلو آمد
fast-forward
جلو زدن فیلم
put forward
جلوانداختن
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
to look forward to something excitedly
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to put forward
پیش اوردن
to put forward
جلوه دادن
to put forward
برجسته نمودارکردن
to take a step forward
گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward
یک قدم پیش نهادن
to feverishly look forward to something
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
trim forward
stem by trim :syn
wing forward
فوروارد گوش
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
forward position
موقعیت رو به جلو
set forward
فشار پیشروی
shift forward
انتقال به جلو
trim forward
نشست سینه
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
store and forward
انبارش و ارسال
store and forward
ذخیره و ارسال
throw forward
بردن غیرمجاز توپ به جلو
to bring forward
بصفحه دیگربردن
to carry forward
منقول ساختن
put forward
مطرح کردن
forward purchase
خرید سلف
forward march
قدم رو
forward lap
باله جلو
forward lap
پوشش جلو
forward echelon
رده جلوی نبرد
forward echelon
رده جلو
forward dive
شیرجه رو به اب با چرخش
forward delivery
تحویل دراینده
forward delivery
تحویل به وعده
forward dealing
معامله به وعده
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
forward mode
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward motion
جنبش پیشرو
forward purchase
معامله سلف
forward post
پستهای دیده ور جلو
forward post
پست استراق سمع جلو
forward pointer
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward observer
دیدبان مقدم
forward observer
دیدبان جلو
forward current
جریان ولتاژ مستقیم
forward conductance
برق رسانایی مستقیم
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward
پس کرایه
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward
کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward
پس کرایه
brought forward
منقول ازصفحه پیش
bring forward
ارائه دادن
bring forward
نظرکردن به
bring forward
تولید کردن
carry forward
منقول ساختن
carry forward
مبلغ منقول
center forward
سانترفوروارد
forward cast
پرتاب نخ ماهیگیری
forward breast
طناب شماره دو
forward bias
پیشقدر به جلو
forward association
تداعی رو به جلو
forward area
منطقه جلوی رزم
forward area
منطقه جلو
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
center forward
بازیگر نوک حمله
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
bring forward
معرفی کردن
push along forward
راه خود را باعجله تعقیب کردن
forward turret
توپ سینه
forward station
پاسگاه جلویی
forward station
ایستگاه جلو
forward spring
اسپرینگ سینه
forward spring
طناب شماره سه
forward slope
شیب متمایل به جلو
from this time forward
ازاین پس
forward slope
شیب جلو
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward voltage
ولتاژ مستقیم
from this time forward
زین سپس
prop forward
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward
فوروارد قوی
oars forward
پارو به جلو
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
move forward
جلو کشیدن
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
from this time forward
ازاین ببعد
forward slip
پیش افتادگی
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
forward sale
بیع سلم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com