Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (8 milliseconds)
English
Persian
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
Other Matches
remarks
افهار نظر کردن
remarks
توجه
remarks
تفسیر
remarks
نکته
remarks
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
تبصره ملاحظه کردن
remarks
تذکر
are there any remarks?
دارد
are there any remarks?
ایا کسی نظریهای
remarks
توضیح
remarks
افهار بیان
remarks
ملاحظه
His remarks are unfounded.
حرفهایش پایه واساسی ندارد
Profound remarks .
بیانات وگفته های پرمغز
personal remarks
انتقادات شخصی
his opening remarks
نخستین گفتههای وی
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
I dont like such remarks one bit .
از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
Tendentious articles and remarks .
مطالب واظهارات غرض آمیز ( غرض آلود )
Notes . Comments . Remarks.
ملاحظات
To bully . To make unreasonable remarks.
زور گفتن ( حرف زور زدن )
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
with the exception of
به استثنا به جزء
to take exception to anything
به چیزی اعتراض کردن
take exception to
اعتراض کردن به
exception
رد
exception
اعتراض
by way of exception
بطور استثناء
exception
استثناء
exception
استثنا
take exception to
<idiom>
مخاف صحبت کردن
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
An exception is ...
میان استثناء ... است.
exception
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
as a special exception
<adv.>
استثنأ
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
exception of judgl
ردکردن داوریا دادرس
exception handling
استثنا گردانی
exception conoition
وضعیت استثنایی
make an exception
استثناء قائل شدن
as a special exception
<adv.>
بطور استثناء
de minimis exception
به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
there is no exception to that rule
ان قانون استثناء ندارد
to make an exception
استثنا کردن یا قائل شدن
divide exception
خطای تقسیم
divide exception
استثناء تقسیم
bill of exception
اعتراض نامه
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
They gave me permission by way of an exception ...
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
The exception proves the rule.
استثنا قاعده را ثابت میکند.
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
tone
سایه روشن عکس هوایی
tone down
<idiom>
آرام ساختن
to tone down
کاستن
tone
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
to tone down
از تندی
to tone down
ملایم کردن
to tone up
تندکردن
to tone up
پرمایه ترکردن
tone
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tone
سایه روشن
tone
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tone
تونوس
tone
نت
to tone up
کم مایه شدن
to tone up
تندشدن
tone
صوت
tone
صدا
tone
اهنگ
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
tone
درجه صدا
tone
دانگ لحن
tone
اهنگ داشتن
tone
باهنگ دراوردن
tone
سفت کردن
tone
ته رنگ
tone
[ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
tone
هماهنگی رنگ ها
tone
سایه رنگ
tone
نوا
to tone down
ملایم شدن
to toughen one's tone
در گفتگو سخت شدن
dialling tone
بوقآزادتلفن
to toughen one's tone
لحن خود را تند کردن
side tone
سایدتون
difference tone
صورت افتراقی
A musical tone .
مقام ( درموسیقی )
dial tone
بوق آزاد
tone dialing
شماره گیری اهنگی
summation tone
صوت مرکب
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
side tone
صدای جانبی گوشی
quater tone
یک چهارم پرده
affective tone
رنگ عاطفی
otogenic tone
زنگ زدن گوشی
generating tone
صوت مولد
half tone
نیم پرده
combination tone
صوت ترکیبی
level tone
اهنگ یکنواخت
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
in a jeering tone
بلحن استهزا
continuous tone
نقطههای متفاوت
half tone
سایه روشن زدن
half tone
سایه روشن
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
dialing tone
بوق ازاد
tone poem
شعر دارای ترادف
feeling tone
مایه احساسی
tone poem
شعر متشابه التلفظ
continuous tone
ته رنگ پیوسته
tone poem
شعر سمفونی
tone language
زبانهای اهنگی
continuous tone
اهنگ پیوسته
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
tone and semitone
پرده ونیم پرده
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
tone control
پیچ اهنگ
tone deafness
کری بسامدی
half tone
رنگ متوسط سایه رنگ
bass tone control
کنترلصدایبم
continuous tone image
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
dual tone horn
بوق با دو صدا
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
loud tone horn
بوق با صدای زیاد
touch tone telephone
تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
treble tone control
کنترلصدایزیر
tone leader generator
ژنراتوررهبریصدا
To talk rot. To talk through ones hat. To make irrelevant remarks.
پرت وپلا( چرت وپرت ) گفتن
color tint , color tone
ته رنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com