English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
user interface میانجی کمکی
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
NetBIOS SYSTEM OUTPUT INPUT BASIC NETWORK
NetBIOS استاندارد دستورات که غالبا استفاده میشود.
NetBIOS که به برنامههای کاربردی امکان انجام عملیات ابتدایی روی شبکه میدهد.
extended code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
extended تمدید یافته
extended مبسوط
to be ones extended خودرازیادخسته کردن زیادخسته شدن
extended تمدید شده
extended مطول
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
extended defense دفاع گسترده
extended addressing ادرس دهی گسترده
extended memory حافظه توسعه یافته
extended claw پنجهبازشو
extended precision دقت توسعه یافته
extended character دکمهبازکنندهصفحه
extended family خانواده گسترده
extended memory حافظه تمدیدی
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
extended family system نظام فامیلی گسترده
CD ROM Extended Architecture فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند
extended pole piece قطبک دراز شده
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
interface سطح مشترک
interface کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface میانجی
interface یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface وجه مشترک
interface رابط
interface دفتر مشترک قسمتها
interface مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface وصل کردن از طریق رابط
interface واسط
interface که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface فاصل
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
centronics interface واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
centronics interface رابط موازی
friendly interface ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
communication interface میانجی ارتباطی
expansion interface تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
serial interface رابط سری
parallel interface رابط موازی
interface card کارت رابط
standard interface رابط استاندارد
electrical interface تداخل الکتریکی
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
standard interface واسطه استاندارد
general purpose interface میانگیر همه منظوره
computer interface unit وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
network interface card کارت میانجی شبکه
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
input output interface میانگیر ورودی- خروجی
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
MIDI interface card کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
system v interface definition تعریف میانجی سیستم 5
man machine interface سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
small computer systems interface واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
small computer system interface میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
musical instrument digital interface واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
fibre distributed data interface II استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
general purpose interface bus مسیر میانگیر همه منظوره
fibre distributed data interface استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
mail application programming interface مجموعه استانداردها
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
user متصدی
user اپراتور
user کاربر
user گرداننده
user انتفاع از اموال
user نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user مشابه 10322
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user 1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user مصرف کننده
user استفاده کننده
user استعمال کننده کاربر
user بکار برنده
user انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user کاربر
user-friendly که استفاده و کار با آن ساده است
user group گروه استفاده کننده
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user freindly کاربرپسند
user defined تعریف شده توسط کاربر
user defined تعریف یا انتخاب کاربر
user's terminal ترمینال استفاده کننده
user program برنامه کاربر
user profile جدول نمودار استفاده کننده
user program برنامه استفاده کننده
user supplied تامین شده توسط کاربر
user group گروه کاربران
common user عمومی
user terminal پایانه کاربر
user library کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
user freindly کاربریار
user's manual کتاب راهنمای استفاده کننده
user default پیش فرض کاربر
user cost هزینه استفاده
end user استفاده کننده نهایی
common user مشترک
computer user استفاده کننده کامپیوتر
mid user اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
multi user چند کاربری
dominant user استفاده کننده عمده
dominant user یکان مصرف کننده عمده
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
power user کاربر پیشرفته
user cost هزینه استعمال
common user خدمات عمومی
user area فضای مخصوص استفاده کننده
user friendly که استفاده و کار با آن ساده است
end user کاربر نهایی
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
single user تک کاربری
common user items کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items اقلام عمومی
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
common user supplies کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
user programmable terminal ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
user defined function عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
user defined key کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
user oriented language زبان استفاده کننده گرا
marginal user cost هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
common user items امادمشترک
highway user tax مالیات حق عبور
user cost of capital هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
common user net work شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com