Dictiornary-Farsi | If there is a reason for complaint, please contact ... | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
If there is a reason for complaint, please contact ...	اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.


Other Matches

For no reason at all, for no rhyme or reason.	بیخود وبی جهت
complaint	دادخواهی
complaint	عارض شدن
complaint	شکایت
having a complaint	متظلم
To lodge a complaint .	درمقام شکایت بر آمدن
to make a complaint [about]	شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
to lodge a complaint	عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
lodge a complaint	شکایت کردن
lodge a complaint	دادخواهی کردن
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
there is no ground for his complaint	شکایت او بیمورد است
to lodge a complaint	شکایت کردن
for that reason <adv.>	متعاقبا
for that reason <adv.>	از اینرو
for that reason <adv.>	درنتیجه
for that reason <adv.>	از آن بابت
for that reason <adv.>	بنابراین
for that reason <adv.>	بخاطر همین
for that reason <adv.>	به این دلیل
for that reason <adv.>	بدلیل آن
for that reason <adv.>	از این جهت
to reason out	فکر کردن در
he is not a to reason	زیرباردلیل نمیرود
for no p reason	بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
the reason why	دلیل اینکه
the reason why	علت اینکه
there is no reason	هیچ دلیل ندارد
for no p reason	بدون دلیل ویژه
to reason out	اندیشیدن
you have reason	حق با شما است
reason	متقاعد کردن
Why?for what reason?	به چه جهت ( از چه جهت )
Why ?For what reason ?	به چه منا سبت ؟
within reason <idiom>	معقول
There is no reason to do something	دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
to reason out something	چیزی را حل کردن
to reason out something	چیزی رامعین کردن
the reason is that	دلیلش این است که
reason	دلیل
reason	سبب
reason	علت
reason	عقل
reason	خرد شعور
reason	استدلال کردن
reason	دلیل وبرهان اوردن
reason	خرد
reason	منطق
for this reason <adv.>	به این دلیل
for this reason <adv.>	بخاطر همین
reason	با دلیل ثابت کردن
for that reason <adv.>	از انرو
for this reason <adv.>	بدلیل آن
for this reason <adv.>	از این جهت
for this reason <adv.>	متعاقبا
for this reason <adv.>	از آن بابت
for this reason <adv.>	بنابراین
by reason of	بعلت
by reason of	واسطه
for this reason <adv.>	درنتیجه
for this reason <adv.>	از اینرو
for this reason <adv.>	از انرو
he complained with reason	جهت
he complained with reason	داشت که گله میکرد
the reason is twofold	دلیلش دو چیز است
he complained with reason	بیخود شکایت نمیکرد
reason for a transaction	جهت معامله
justifiable reason	علت موجه
justifiable reason	دلیل موجه
it is stubborn to reason	بدلیل در نمیاید
principal reason	علت اصلی
reason of state	مصالح عمومی
reason of state	مصالح مملکتی
rule of reason	تفسیر قانونی توام با سوء نیت
rule of reason	تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
the reason is manifold	دلیل ان چند چیز بود
the reason is manifold	چنددلیل دارد
heuristic reason	دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
he was restored to reason	بخود امد
he lost his reason	عقل یا هوش خودرا ازدست داد
the reason is two fold	دودلیل دارد
A telling reason .	دلیل گویا
rhyme or reason <idiom>	نقشه ودلیل خوب
stand to reason <idiom>	منطقی بودن
It stands to reason that ...	بدیهی است که...
It stands to reason that ...	منطقا
to lose one's reason	غیر عاقلانه شدن
where there is a valid reason	در موارد طبق مقررات اثبات شده
with out rhyme or reason .	بی معنی وقافیه
to lose one's reason	عقل خود را ازدست دادن
There's no reason for concern.	دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to listen to reason	بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
to stand to reason	معقول است
wanting in reason	ازعقل ناقص
wanting in reason	بیخرد
without rime or reason	بی مناسبت بی جهت بی دلیل
For this reason . In this respect.	ازاین جهت
To be amenable to reason .	اهل منطق ودلیل بودن
age of reason	سن تمیز
to stand to reason	منطقی است
it transcends human reason	ماورای عقل ........
it transcends human reason	بالاترازعقل بشراست
There is no reason (cause) for worry (concern)	جای نگرانی نیست
contact	تماس
Where can I contact Mr …. ?	کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
to be in contact	تماس داشتن
contact	قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact	اتصال
contact	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact	فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact	اتصال الکتریکی برخورد
contact	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact	تماس یافتن تماسی
contact	کنتاکت
contact	برخورد
contact	محل اتصال تماس گرفتن
You just cant bring him round . You cant make him see reason .	هر چه بگویی بخرجش نمی رود ( گوش نمی دهد )
contact patrol	گشتی تماس
contact patrol	گشتی اخذتماس
contact piece	کنتاکت
contact lost	هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact party	گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact pair	زوج اتصال
contact mine	مین ضربتی
contact mine	مین مکانیکی
contact mine	مین مجاورتی
contact mine	مین اصطکاکی
contact microphone	میکروفون کنتاکتی
contact lost	هدف گم شد
contact plug	فیش اتصال
contact plug	دوشاخه برق
contact point	قطب تماس
contact ratio	نسبت تماس
contact rail	ریل کنتاکت
To be in touch ( contact) with someone.	با کسی درتماس بودن
contact party	گروه تماس
contact print	چاپ به طریقه تماس
contact print	چاپ خشک
contact pressure	فشار تماس
contact pressure	فشار تماسی
contact piece	پلاتین
contact potential	فشار الکتریکی تماسی
contact potential	ولتاژ تماسی
contact points	نوکهای کنتاکت
contact point	وسیله تماس نقطه اخذ تماس
positive contact	اتصالبارمثبت
contact lost	تماس قطع شد
contact area	منطقه اخذتماس
contact area	منطقه تماس
contact angle	زاویه تماس
collector contact	اتصال کلکتور
collective contact	کنتاکت جامع
change over contact	کنتاکت تغییر دهنده
carbon contact	کنتاکت کربنی
breaker contact	پلاتین
breake contact	کنتاکت ساکن
contact surface	سطح تماس
area contact	سطح تماس
angle of contact	زاویه تماس
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
contact area	سطح تماس
contact backlash	دنده کور تماس
contact line	خط تماس
contact lights	چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
contact flange	فلانژ تماس
contact fire	انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact fire	انفجار در اثر تماس
contact electricity	فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
contact drop	افت کنتاکتی
contact diameter	قطر تماس
contact detector	اشکارساز کنتاکتی
contact breaker	افتومات
contact breaker	کلید قطع کننده
contact behavior	رفتار تماس جویانه
contact bar	الکترود جوشکاری
multi contact	چند قطبی
negative contact	اتصالنگاتیو
main contact	کنتاکت اصلی
relay contact	کنتاکت رله
roller contact	کنتاکت غلتکی
intermediate contact	کنتاکت میانی
impluse contact	کنتاکت ضربهای
self cleaning contact	کنتاکت خودشوی
side contact	شاخک لامپ
sliding contact	کنتاکت لغزان
spring contact	کنتاکت فنری
switch contact	کنتاکت اتصال
impluse contact	کنتاکت ایمپولز
ignition by contact	احتراق تماسی
sliding contact	کنتاکت لغزشی
electric contact	کنتاکت الکتریکی
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
delayed contact	چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
intermediate contact	کنتاکت واسطه
interrupter contact	کنتاکت پلاتین
mercurial contact	کنتاکت جیوهای
movement to contact	حرکت به اخذ تماس
movement to contact	حرکت به تماس
line of contact	خط تماس