Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
Other Matches
digging
خانه منزل
digging
حفریات
digging
حفر
digging
کنش
digging fork
بیلچهحفاری
surface digging
استخراج معادن در سطح زمین
channel digging
جوکاری
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
cheat
مغبون کردن
cheat on (someone)
<idiom>
گول زدن
cheat
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheat
موضعگیری برای دفاع
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheat
ادم متقلب وفریبنده
cheat
فریب گول
cheat
فریب دادن
cheat
خدعه کردن گول زدن
cheat
جر زدن
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
To cheat at cards.
درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
To cheat in an examination.
درامتحان تقلب کردن
cheat sheet
کروکی زمین گلف
grave
موقر سنگین
grave
دفن کردن
grave
قبر کندن
grave
تراشیدن حفر کردن
grave
بزرگ
grave
قبر
grave
گودال
grave
سخت
grave
بم خطرناک
grave
مهم
grave
نقش کردن
one foot in the grave
<idiom>
روبه موت
turn over in one's grave
<idiom>
از عصبانیت سکته میکنددق میکند
from the cradle to the grave
ازگهواره تاگور
dig one's own grave
<idiom>
با دست خود گور خود را کندن
grave digger
قبرکن
land grave
کنت قدیم المانی
to commit to the grave
بگور سپردن
grave stone
سنگ قبر
grave clothes
کفن
grave accent
صدای بم
To dig ones own grave.
تیشه به ریشه خود زدن
grave clothes
خلعت
grave clothes
رخت گور
the brink of grave
لب گور
Frome the cardle to the grave.
زگهواره تا گور
She created a grave scandal . You cant imagine what a scene she made .
جنجالی (الم شنگه یی ) راه انداخت که نگه ونپرس
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
to bank
واریزکردن
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bank
کناره توده
bank
کپه کردن
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
قسمت برجسته سر پیچ
bank
در بانک گذاشتن
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
سکو
bank
کنار
bank
لب
bank
ساحل
bank
بانک ضرابخانه
bank
کپه کردن بلند شدن
bank
بطورمتراکم
bank
بانکداری کردن
bank
بانک
bank
کرانه دیواری
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
mortgage bank
بانک رهنی
monopoly bank
بانک انحصاری
memory bank
بانک حافظه
national bank
بانک ملی
loan bank
بانک استقراضی
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
piggy bank
قللک
penny bank
دیناری
negotiating bank
بانک معامله کننده
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
paying bank
بانک پرداخت کننده
loan bank
بانک وامی
foot bank
پیاده رو
foot bank
زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
development bank
بانک توسعه
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank
بانک تائید کننده
guide bank
دیوار هادی سد
germplasm bank
بانک گونه ها
collecting bank
بانک وصول کننده
bank transfers
انتقالات بانکی
issuing bank
بانک صادر کننده
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
central bank
بانک مرکزی
fraudvlent bank
ورشکسته به تقصیر
presenting bank
بانک ارائه کننده
savings bank
صندوق پس انداز
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank
سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager
رییسبانک
provident bank
صندوق پس انداز
penny bank
صندوق پس انداز
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
intermediary bank
بانک میانجی
approved bank
بانک تایید شده
bank loan
وام بانکی
bank balance
پولموجود در حساببانکیفرد
spoin bank
انبار مازاد
savings bank
صندوق پس انداز
savings bank
قللک
saving bank
بانک پس انداز
sand bank
ریگ تپه
sand bank
ریگ پشته
sand bank
جزیره نما
sand bank
تپه زیرابی
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
state bank
بانک استان
state bank
بانک دولتی
bank of heliostats
کرانهنورگرایی
fog bank
مه انباشت
fog bank
تودهی مه
bank holiday
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank
بانک جهانی
remitting bank
بانک واگذارنده
bank discount
تخفیف بانکی
bank bill
حواله بانکی
bank bill
اسکناس
bank bill
برات بانک
bank asset
دارائی بانک
bank annuities
هم نامیده شده
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle
سراشیب مسیر هواپیما
bank angle
زاویه سراشیب مسیر
bank angle
زاویه شیب ساحل
bank advance
وام بانکی
bank acceptance
قبولی بانکی
bank acceptance
دریافتی
authorized bank
بانک مجاز
bank discount
تنزیل بانکی
bank development
گسترش شبکه بانکی
bank deposit
سپرده بانکی
bank credit
اعتبار بانکی
bank contraction
انقباض بانکی
bank commission
کارمزد بانکی
bank check
چک بانکی
bank charges
bank
bank charges
هزینههای بانکی
bank charge
هزینههای بانکی
bank bond
ضمانت بانکی
bank bond
تعهد
advising bank
اعلام میکند
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank
بانک ابلاغ کننده
bank account
حساب بانکی
bank statements
صورتحساب بانکی
bank statements
صورت حساب بانکی
bank statement
صورت حساب بانکی
data bank
بانک اطلاعاتی
data bank
پایگاه داده ها
data bank
پایگاه داده
data bank
base data
data bank
بانک اطلاعات
data bank
بانک داده ها
river bank
ساحل رودخانه
blood bank
بانک جمع اوری خون
clearing bank
بانک پس انداز
bank accounts
حساب بانکی
accepting bank
بانک قبول کننده
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank
بانک قبولی نویس
oyster bank
پرورشگاه صدف
merchant bank
بانک بازرگانی
bank statement
صورتحساب بانکی
commercial bank
بانگ بازرگانی
bank holidays
تعطیلات رسمی
bank holidays
تعطیلات بانکی
bank rate
نرخ بهره بانکی
bank rate
نرخ بانک
bank rate
نرخ بانکی
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank paper
سفته
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
bank of deposit
صندوق پس انداز
bank of deposit
بانک پس انداز
bank notes
اسکناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com