English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
virtual reality واقعیتخیالی
modeling نمونه سازی
modeling مدلسازی
modeling سرمشق دهی
modeling سرمشق گیری
reality اصالت وجود
reality هستی
in reality در حقیقت
in reality در واقع
in reality راستی
reality حقیقت
reality واقعیت
reality هستی اصلیت
make a reality واقعی کردن
make a reality عملی کردن
make a reality واقعیت دادن
objective reality واقعیت برونی
reality testing واقعیت ازمایی
reality therapy واقعیت درمانی
subjective reality واقعیت ذهنی
flight from reality واقع گریزی
empirical reality واقعیت تجربی
make a reality اجرا کردن
make a reality انجام دادن
make a reality به انجام رساندن
make a reality صورت گرفتن
objective reality واقعیت عینی
reality principle اصل واقعیت
virtual آدرس مربوط به فضای ذخیره سازی مجازی
virtual و مقصد.
virtual برای مدت فراخوانی
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
virtual که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
virtual حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
virtual بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
virtual تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
virtual واقعی
virtual معنوی
virtual موجود بالقوه تقدیری
virtual مجازی
virtual ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
virtual مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
virtual machine ماشین مجازی
virtual particle ذره مجازی
virtual entropy انتروپی مجازی
virtual mass مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
virtual memory حافظه مجازی
virtual quantum کوانتوم مجازی
virtual storage انباره مجازی
virtual storage حافظه مجازی
virtual stress تنش مجازی
virtual table جدول مجازی
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
virtual machine دستگاه مجازی
virtual inertia قسمتی از نیروی اینرسی که روی جسم در حال نوسان اثرمیکند
virtual address نشانی مجازی
virtual address آدرس مجازی
virtual cathode کاتد مجازی
virtual computer کامپیوتر مجازی
virtual focus کانون مجازی
virtual gravity شتابی که از طرف زمین برهر ذره از اتمسفر اثر میکند
virtual image تصویر مجازی
virtual work method روش کار مجازی
the virtual work method روش اصل مجازی کار
virtual storage operating system سیستم عامل حافظه مجازی
virtual storage access method روش دستیابی انباره مجازی
language بصورت لسانی بیان کردن
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language برنامهای که به عنوان مترجم
language سخنگویی تکلم
language کلام
language تبدیل و اجرا میکند
language هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
pl. language زبان پی ال وان
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language لسان
language زبان
language زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language زبان
language ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
first language زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
second language زباندوم
language در زمان اجرا
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
for a language course برای یک دوره زبان
I am here for a language course من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
source language زبان منبع
simscript language زبان سیمسکریپت
redundant language سخن زائد یازیادی حشووزوائد
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
simula language زبان سیمیولا
simulation language زبان شبیه سازی
snobol language زبان اسنوبول
reference language زبان مرجع
semitic language زبان سامی
rpg language زبان ار پی جی
objective language زبان مقصود
programming language زبان برنامه نویسی
program language زبان برنامه نویسی
procedural language زبان رویهای
parliamentary language زبان مودبانه
pascal language زبان پاسکال
parliamentary language اصطلاخات پارلمانی
publication language زبان انتشارات
parliamentary language زبان مجلسی
original language زبان اصلی
quary language زبان پرس و جو
program language زبان برنامه
official language زبان رسمی
query language زبان پرس و جو
publication language زبان نشری
source language زبان اصلی
language laboratory آزمایشگاه زبان
language lab زبان
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> همدلى از همزبانى بهتر است .
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
tongue [language] زبان
to talk the same language <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
written language زبان نوشتاری
language lab آزمایشگاه
language laboratories آزمایشگاه زبان
standard language زبان متعارف
symbolic language زبان نمادی
syntax language زبان تشریح نحو
target language زبان هدف
target language زبان مقصود
technical language زبان فنی
technical language زبان تخصصی
the persian language زبان فارسی
the turkish language زبان ترکی
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
tone language زبانهای اهنگی
universal language زبان فراگیر
use bad language فحش دادن
use foul language فحاشی کردن
to talk the same language <idiom> به یک سبک فکر کردن [اصطلاح مجازی]
intelligent language زبان هوشمند
graphic language زبان نگارهای
foul language دشنام
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
foul language فحش
formmal language زبان صوری
formal language زبان صوری
bad language دشنام
fabricated language زبان ساختگی
grss language زبان جی پی اس اس
halophrastic language زبان تک واژهای
indelicate language سخن زشت
indelicate language سخن خارج از نزاکت
indecent language سخن ناشایسته
indecent language سخن زشت
dancing language زبان رقص
human language زبان بشری
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
assembly language زبان اسمبلی
extensible language زبان توسعه پذیر
enquiry language زبان پرس و جو
bad language فحش
control language زبان کنترل
computer language زبان کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتری
command language زبان دستوری
compiler language زبان همگردانی
compile language زبان کامپایل
commerical language زبان تجاری
common language زبان مشترک
conversational language زبان محاورهای
command language زبان فرمان
dumb language زبان بی زبانی
dumb language زبان حال
basic language زبان بیسیک
design language زبان طراحی
declarative language زبان تشریحی
declarative language زبان اعلانی
declarative language زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
comit language زبان کامیت
command language زبان فرماندهی
common language زبان عمومی
language translator مترجم زبان
algebraic language زبان جبری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com