Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Let's drop the subject.
از این موضوع صرف نظر کنیم .
Other Matches
Drop by drop . I n drops.
قطره قطره
subject
ازمودنی
subject
مبتدا
subject
فاعل
subject
نهاد
subject
مضمون
subject
اتباع
subject
تبعه
subject
رعایا موضوع
subject
مطلب
subject
جوهر واساس
subject
فرد
subject
موضوع
subject
در معرض قرار دادن
subject
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject
مطیع کردن
subject
در خطر
subject
درمعرض
subject
تحت مادون
subject
موکول به
subject
مطلب زیرموضوع
subject
مبحث موضوع مطالعه
subject
شخص
to over a subject
موضوعی را با خنده بحث کردن
subject
شیی موضوع
subject
تحت تسلط
subject
مشروط
subject
تابع
on the subject of
در خصوص
subject and predicate
مسند الیه و مسند
subject of hire
مورد اجاره
subject of debate
موضوع دعوی
subject index
فهرست موضوعی
it is not subject to review
دران روا نیست
subject in hand
مانحن فیه
nominative subject
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
subject and predicate
مبتداو خبر
subject and predicate
موضوع و محمول
subject schedule
برنامه موضوعی
to e. a person an a subject
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
to be subject to an attachment
مشمول توقیف بودن
subject to your approval
اگرشما تصویب نمایید
subject to your approval
موکول به تصویب شما
subject to tuberculosis
مستعد سل
subject to the law
تابع یامطیع قانون
subject to the flood
دستخوش سیل
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
subject to being unsold
مشروط براینکه
subject schedule
برنامه جزء جزء
to expatiate on a subject
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
it is not subject to review
تجدید نظر
wide of the subject
از موضوع پرت خارج ازموضوع
subject matter
موضوع اصلی
subject matter
مطلب موضوع
to linger on a subject
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
subject
[topic]
موضوع
subject
[topic]
عنوان
The subject under discrssion .
موضوعی که مطرح نیست
to harp on a subject
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
a sensitive subject
[topic]
موضوعی حساس
deviate from the main subject
از موضوع خارج شدن
subject to the british rule
تابع حکومت انگلیس
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
to revisit a subject of research
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
She turned the conversation to another subject.
او
[زن]
موضوع را
[به چیزی دیگر]
عوض کرد.
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to grind a person in a subject
مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To emborider(embellish) a subject .
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To bring up a topic . To introduce a subject .
مطلبی راعنوان کردن
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument).
موضوع بحث وصحبت ما
the very last drop
اخرین قطره
drop out
از قلم افتادگی
drop
ژیگ
ir drop
افت ای ار
drop out
حذف تصادفی
drop out
حذف شدن
drop out
افت
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
drop off
دفاع بیرون از منطقه خود
drop off
مردن
drop off
بخواب رفتن
drop in
درج تصادفی
drop in
اتفاقا دیدن کردن انداختن در
to let drop
ول کردن
drop
[تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop by
<idiom>
بازدید از کسی با جایی
drop in
<idiom>
دیدار کوتاه
to drop someone off
کسی را پیاده کرن
to drop in
سرزدن
to drop in
اتفاقا دیدنی کردن
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
to drop on
سرزنش یاتنبیه کردن
to let drop
انداختن
To drop in on someone .
به کسی سرزدن
to let drop
رهاکردن
drop
جرعه کمی
drop
[نوعی طاق]
drop in
سرزدن
drop-out
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop
چکه سقوط
drop by
دیدن
drop by
مختصرکردن
drop
بار
drop
جاگذاشتن حریف
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop by
بکسی سر زدن
drop-out
ترک کننده
drop-out
افت
drop
افت سقوط
drop behind
عقب افتادن از
drop behind
عقب ماندن
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
قطره سقوط کردن کم کنید
drop
سقوط
drop
افت
drop
انداختن قطع مراوده
drop
رهاکردن
drop
افتادن چکیدن
drop
از قلم انداختن
drop
اب نبات
drop
نقل
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
drop
چکه
drop
فرود
drop
کم کردن
drop
قطره
syphon well drop
ابشار با چاهک و لوله
drop annunciator
زنگ احضار
drop altitude
ارتفاع بارریزی
drop altitude
ارتفاع پرش
drop a goal
ضربه زدن بر فراز دروازه
contact drop
افت کنتاکتی
arc drop
افت جرقهای ولت
drip drop
چک چک
drop back
افتادن
automatic drop
اتصال خودکار
the drop the veil
روی خودراپوشیدن
the drop the veil
توری یانقاب خودراپایین انداختن
drop arch
قوس شاه عباسی
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
school drop out
ترک تحصیل کرده
school drop out
افت تحصیلی
resistance drop
افت مقاومتی
short drop
دراپ کوتاه
stepped drop
شیبشکن پلکانی
pressure drop
افت فشار
drop cable
بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
potential drop
افت ولتاژ
potential drop
افت پتانسیل
peppermint drop
قرص نعناع
drop ball
انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball
دراپ بال
drop back
جاافتادن
resistance drop
افت ای ار
drop gage
فشار سنج
To drop a brick .
<idiom>
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
drop a hint
<idiom>
فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
drop (someone) a line
<idiom>
چند خط(برای کسی)نوشتن
drop back
<idiom>
عقب نشینی کردن
drop by the wayside
<idiom>
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
at the drop of a hat
<idiom>
بدون هیچ گونه معطلی
a drop in the ocean
<idiom>
قطره ای دردریا
[بسیار نا چیز]
[اصطلاح]
drop repeat
واگیره
[تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
drop-ornament
تزئینات آویزان
drop-tracery
تزئینات مشبک کاری
ear-drop
گوشواره
Drop me a line .
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Drop me just before you get to the turning.
مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
drop volley
جاخالی
drop-outs
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-outs
ترک کننده
drop-outs
افت
vertical drop
ابشار قائم
voltage drop
افت ولت
voltage drop
افت ولتاژ
voltage drop
افت فشار الکتریکی
I just cant drop my work and go .
نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
wing drop
افت ناگهانی برا روی یک بال
crystal drop
اشککریستالی
drop earrings
گوشوارهآویز
drop-leaf
لایهلولاییمیز
ear-drop
گل آویز
one should not drop the pilot
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
drop forge
سکه زدن
drop shot
ضربه دراپ
drop shadow
سایه برجسته
drop selector
سلکتور سقوطی
drop scene
پرده اخرداستان زندگی
drop scene
پرده جلوصحنه نمایش
drop press
پتک خودکار اهنگری
drop point
قطران
drop point
قطره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com