Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
expanded memory
حافظه گسترشی
expanded memory system
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
expanded memory system
دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
enhanced expanded memory specification
مشخصات حافظه گسترشی پیشرفته
expanded
بسط یافته
expanded
منبسط شده
expanded
مبسوط
expanded type
نوع گسترده
expanded scope
صفحه گسترده
expanded metal
رابیتس
expanded metal
تورسیمی
cellular expanded
بتن با حفره منبسط
expanded metal
جالی
expanded metal
ورق اهن مشبک
expanded contrast
تنظیم کنتراست
expanded , capacity
زیاد کردن گنجایش
expanded , capacity
توسعه فرفیت
expanded metal lath
مادهتوفالیمنبسطشده
dp manager
مدیر داده پردازی
manager
و نیز آدرس شیار را
manager
یس بخش در شرکت
manager
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
manager
امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
manager
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
manager
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
manager
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
manager
مدیر مسابقه بوکس
manager
ل کامپیوترها و شبکه در شرکت
manager
مدیر
manager
مباشر
manager
مدیر تیم
manager
کارفرما
stores manager
مدیر انبارها
stage manager
مدیر نمایش
file manager
مدیر فایل
staff manager
رئیس کارگزینی
edp manager
مدیرداده پردازی الکترونیکی
bank manager
رییسبانک
record manager
مدیر رکورد
office manager
رئیس دفتر
town manager
شهردار انتصابی
general manager
مدیر باشگاه
item manager
مدیر اقلام
operation manager
مدیر عملیات
program manager
مدیر برنامه ها
personnel manager
مدیر استخدام
acting manager
کفیل
presentation manager
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
Print Manager
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
micro manager
مدیر ریزکامپیوترها
office manager
رئیس اداره
presentation manager
برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
program manager
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
site manager
رئیس کارگاه
project manager
مدیر طرحها
item manager
مدیریت اقلام تدارکاتی
LAN Manager
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
library manager
مدیر کتابخانه
sales manager
مدیر فروش
project manager
مدیر پروژه ها
sale manager
مدیر فروش
stage manager
کارگردان نمایش
project manager
مدیر پروژه
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
data base manager
مدیر پایگاه داده
data processing manager
مدیر پردازش داده
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
adobe type manager
مدیر انواع فونت ادوبی
computer operations manager
مدیر عملیات کامپیوتر
computer center manager
مدیر مرکز کامپیوتر
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
immediate memory
حافظه فوری
memory
یاد
memory
خاطره
in memory of
<idiom>
به صورت رایگان
memory
حافظه
to the memory of
به یادبود
memory
یادگار یاد بود
memory
حافظه دستگاه کامپیوتر
memory
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
read only memory
حافظه فقط خواندنی
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
racial memory
حافظه نژادی
addressed memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
rotating memory
حافظه چرخشی
remote memory
حافظه دور
regenerative memory
حافظه احیاء کننده
regenerative memory
حافظه باز زا
regenerative memory
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory
حافظه نزدیک
real memory
حافظه واقعی
real memory
حافظه حقیقی
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
programmable memory
حافظه برنامه پذیر
memory snapshot
تصویر لحظهای حافظه
memory register
ثبات حافظه
memory protection
پشتیبانی ازحافظه
memory protection
حفافت حافظه
memory port
درگاه حافظه
memory module
ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory module
واحد حافظه
memory sniffing
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory span
فراخنای یاد
memory trace
رد یاد
optical memory
حافظه نوری
photodigital memory
خواندن چند بار
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
passive memory
حافظه منفعل
one level memory
حافظه یک سطحی
memory key
کلیدحافظه
memory word
کلمه حافظه
memory moard
برد حافظه
within living memory
تا انجا که مردمان زنده
subtract from memory
دکمهکمکنندهازحافظه
I can recite from memory.
می توانم از حفظ بخوانم
To revive a memory.
خاطره ای رازنده کردن
to fail
[memory]
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
to fail
[memory]
درماندن
[حافظه یا خاطره]
memory management
مدیریت حافظه
[علوم کامپیوتر]
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
memory recall
دوبارهخوانیحافظه
memory cancel
پاککردنحافظه
memory button
دکمهحافظ
within living memory
به یاد دارند
volatile memory
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory
حافظه فرار
virtual memory
حافظه مجازی
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
add in memory
اضافه کردن به حافظه
to stamp on the memory
در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory
ذهنی کردن
to escape one's memory
از خاطر رفتن
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
static memory
حافظه ایستا
secondary memory
حافظه ثانویه
primary memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
search memory
حافظه جستجو
screw to the memory
بذهن سپردن
screen memory
خاطره پوشان
scratchpad memory
حافظه چرکنویس
scratchpad memory
حافظه چرکنویسی
semiconductor memory
حافظه نیمه هادی
semiconductor memory
حافظه نیمه رسانا
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
stack memory
حافظه پشتهای
computer memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
to commit to memory
ازبرکردن
shadow memory
شبه حافظه
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
addressed memory
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
mass memory
حافظه انبوه
it escaped my memory
یادم رفت
internal memory
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory
حافظه داخلی
cache memory
حافظه پنهانی
interleave memory
حافظه جاگذاری
incidental memory
حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory
خدابیامرز
in memory of blessedmemory
بیادگار مرحوم
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
bytewide memory
بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
low memory
فضای حافظه تا چند کیلوبایت
buffer memory
حافظه میانیگر
main memory
حافظه اصلی
shared memory
حافظه تسهیم شده
magnetic memory
حافظه مغناطیسی
base memory
حافظه پایه
bubble memory
حافظه حبابی
bubble memory
مین فرفیت بالا
bubble memory
سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
cache memory
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
in memory of blessedmemory
بیاد
cache memory
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
disk memory
حافظه دیسک
control memory
حافظه کنترل
cryogenic memory
استفاده از خصوصیات هدایت مواد
cryogenic memory
رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
core memory
حافظه هستهای
core memory
حافظه چنبرهای
control memory
حافظه کنترلی
conventional memory
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional memory
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
dynamic memory
حافظه پویا
constructive memory
حافظه سازا
EDO memory
MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
external memory
حافظه خارجی
extended memory
حافظه تمدیدی
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
extended memory
حافظه توسعه یافته
cache memory
یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com