Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
Money burnes a hole in his pocket.
پول تو جیب اش بند نمی شود
Other Matches
money burns a hole in his pocket
<idiom>
پول تو دستش بند نمی شود
burn a hole in one's pocket
<idiom>
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
pocket money
پول جیب
pocket money .
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket.
پولت را از جیب دربیاور
Protection money. Racket money.
باج سبیل
Money for jam . Money for old rope .
پول یا مفتی
money begets money
<idiom>
پول پول می آورد
she had him in her pocket
کاملابراواختیارمیکرد
pocket
جیب
pocket
حباب
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کیسه هوایی
pocket
پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket
محاصره شدن
pocket
کوچک جیبی
pocket
نقدی
pocket
فرورفتگی
pocket
پولی
pocket
بجیب زدن
pocket
درجیب پنهان کردن
pocket
جیب دار درجیب گذاردن
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
she had him in her pocket
خوب جلوش را گرفته بود
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
pocket calculator
ماشین حساب جیبی
centre pocket
مرکزی
called pocket
کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
trouser pocket
جیب شلوار
armature pocket
شیار ارمیچر
welt pocket
جیبنواری
vertical pocket
جیبعمودی
top pocket
حفرهفوقانی
chip pocket
شیار دندانههای اره
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
lime pocket
پوشش اهک
pocket-sized
جیبی
i am rials in pocket
سه ریال سود بردم
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
They picked my pocket.
جیبم رازدند
pocket battleship
رزمناو تندرو و سبک
empty pocket
ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket watch
ساعت جیبی
stake pocket
جیبتودهای
seam pocket
جیبرویدرز
slash pocket
جیب عمودی درجهت درزلباس
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
pocket edition
چاپ جیبی کتاب
pocket computer
کامپیوتر جیبی
pocket borough
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket book
دفتر بغلی
pocket book
کیف بغلی
pocket billiards
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
out of pocket expenses
هزینه واقعی
pocket judgment
سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket lamp
لامپ کوچک
the furniture of ones pocket
دارایی جیب
pocket veto
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket split
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket pistol
بغلی عرق
pocket pistol
طپانچه جیبی
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket picking
جیب بری
pocket meter
سنجه جیبی
pocket lamp
چراغ قوه
out of pocket expenses
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
one pocket billiard
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
foot pocket
قالب پا
fork pocket
محفظهانشعابی
front pocket
جیبجلو
gusset pocket
جیبپاکتی
hidden pocket
جیبمخفی
inset pocket
جیبمخفی
interior pocket
جیبداخلی
mock pocket
جیبساختگی
outside ticket pocket
جیبکوچکبیرونی
flap pocket
جیبلبهدار
exterior pocket
کیفبازشو
door pocket
جیبدر
vest pocket
جیبی
vest pocket
مخصوص
vest pocket
جیب جلیقه
watch pocket
جیب ساعتی
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
back pocket
جیبپشتی
batten pocket
بادبان
bottom pocket
سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket
گودال
patch pocket
جیبرویسینه
air pocket
چاه هوایی
air pocket
بادگیر
pocket rules
خط کش های تاشو
[ابزار]
pocket handkerchief
دستمال جیبی
pocket calculator
حسابگر جیبی
pocket calculators
حسابگر جیبی
pocket knife
چاقوی جیبی
air pocket
منفذ
pocket rules
خط کش های جیبی
[ابزار]
pocket rule
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rule
خط کش جیبی
[ابزار]
air pocket
دست انداز هوایی
pocket handkerchiefs
دستمال جیبی
pocket knives
چاقوی جیبی
front top pocket
جیببالایجلویشلوار
hand warmer pocket
جیببقل
ast welt pocket
جیبپیشسینهای
poker pocket billiards
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
hand-warmer pocket
جیبگرم کنندهیدست
pants pocket
[American E]
جیب شلوار
trousers pocket
[American E]
جیب شلوار
to pocket a tidy sum
<idiom>
پول خوبی به جیب زدن
To pick somebodys pocket.
جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket.
دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
broad welt side pocket
جیبپهنپهلو
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
hole
سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
in the hole
<idiom>
امتیاز پایین صفر
in a hole
<idiom>
درمشکل بودن
hole
در لانه کردن
What a hole I got myself into .
عجب گیری افتادم
hole in one
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
hole in one
اتمام یک بخش با یک ضربه
hole
حفره
in the hole
<idiom>
قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
hole
سوراخ در پایان هر بخش گلف
hole
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole
روزنه
hole
مجرا
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
There is a hole in this.
این سوراخ است.
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole
به سوراخ انداختن گوی گلف
hole
گودال
hole
سوراخ
hole out
انداختن گوی گلف به سوراخ
punch hole
گودالسوراخ
lightening hole
سوراخهای کاهش وزن ناو
port hole
مزغل
pigeon hole
کاغذدان
knot hole
محل حفره
knot hole
محل گره
knee hole
جاپا
knee hole
جای زانو
to punch a hole in
سوراخ کردن
pot hole
چاله
port hole
روزنه
lightening hole
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
pigeon hole
خانه
sound hole
حفرهصدا
tobacco hole
محلتنباکو
toe hole
حفریپنجه
pigeon hole
لانه کبوتر
man hole
دریچه بازدید سوراخ ادم رو
man hole
دهانه بازدید ادم رو
man hole
چاهک بازدید
toad-in-the-hole
نوعیغذا
lubber's hole
سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
loop hole
گریز
key hole
منطقه پرتاب ازاد
key hole
کلید خور
pigeon-hole
کاغذدان
swallow hole
سنگ چال
stroke hole
بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
sprocket hole
سوراخ زنجیری
relief hole
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
sink hole
چاهک
There is a hole in my tooth.
دندانم سوراخ شده
home hole
اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
rivet hole
سوراخ پرچ
shrink hole
سوراخ انقباض
hole punching
منگنه کاری
pigeon-hole
خانه
test hole
چاه ازمایش
kettle hole
دیگ چال
air-hole
[تهویه فضای خالی سرداب]
pot hole
دیگ فرسایش
inspection hole
روزنه بازبینی
wear a hole in
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
index hole
سوراخ شاخص
to burn a hole
سوزاندن
punched hole
سوراخ منگنه
pigeon-hole
لانه کبوتر
test hole
چاه گمانه
loop hole
روزنه
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
vent hole
منفذ هوا
peep hole
روزنه
peep hole
دیدگاه
vent hole
هواکش
peep hole
سوراخ
spy hole
روزنه
spy hole
دیدگاه
spy hole
سوراخ
hole in the wall
<idiom>
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com