Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
Other Matches
room
انبار
still room
شربتخانه
take your w to another room
اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
in the room of
درعوض
in the room of
بجای
these room let well
نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
in my room
در اتاقم
Get out of the room.
از اتاق بروبیرون
the f. of a room
اثاثیه اطاق
room
اطاق
room
وسیع تر کردن
room
مسکن گزیدن منزل دادن به
room no
اطاق شماره 3
May I see the room?
آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
room
اتاق
room
خانه
room
جا
room
فضا
room
محل موقع
room
مجال
or operation
عمل یا
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
either way operation
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation
قانون شدن
not operation
عمل نفی
operation
کار کردن
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation immediate
اقدام سریع
to come into operation
قابل اجرا شدن
not operation
عمل نقض
to come into operation
بکار افتادن
to come into operation
دایر شدن
one way only operation
عملکردتنها یک طرفه
come into operation
قابل اجرا شدن
operation
کارکرد
one way only operation
عملکرد فقط یک طرفه
co-operation
کار مشترک
co-operation
همکاری مشترک
to come into operation
قانونی درست شدن
to come into operation
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
قابل اجراشدن
operation
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
وابسته به عمل عملکرد
operation
کار
operation
گردش جنبش
operation
گردش
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
اداره
operation
عمل جراحی
operation
بهره برداری
operation
عملکرد
operation
عمل
operation
عمل جراحی عمل
operation
گرداندن
operation
عملیات
operation
عمل کردن
operation
به کارانداختن
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
کارکردن با یک وسیله
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
به اجرا
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
gun room
مخزن مهمات درکشتی
tea-room
رستوران
leg room
پا جا
it takes much room
خیلی جامی برد
lumber room
پشتک
tea-room
چایخانه
common room
تالار دانشجویان
ladies' room
مستراح زنانه
common room
اتاق استادان
furnace room
فضای داخل کوره
ware room
بارخانه
common room
باشگاه دانشجویان
ware room
انبارکالا
ware room
انبار گمرک
lumber room
انبار خرت وپرت
leg room
جا برای پاها
men's room
مستراح مردانه
reception room
اتاق انتظار
house room
جا
house room
یورت
house room
اطاق
reception room
پذیرشگاه
he swung out of the room
باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
hardening room
اطاق سخت گردانی
guard room
پاسدارخانه
incommoded by want of room
ناراحت از حیث
incommoded by want of room
جا
reception room
اتاق پذیرایی
keeping room
اطاق نشیمن
reading room
قرائت خانه
jockey room
رختکن سوارکاران
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
reading room
اتاق قرائت
gun room
اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
reading room
خوانشگاه
tea-room
کافه
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
room mate
هم اتاق
plotting room
مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
smoking room
اتاق ویژه سیگار کشیدن
smoking room
اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
smoking room
زشت
smoking room
وقیح
orderly room
دفتر گروهان
operations room
centre combatinformation: syn
operations room
اتاق عملیات
squad room
اطاق خواب سربازان
show room
نمایشگاه
shell room
انبار گلوله
room lighting
روشنایی اطاق
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
sea room
شعاع عمل دریایی ازاد
sea room
شعاع مانور دریایی
ready room
اطاق توجیه
punch room
اطاق منگنه زنی
she kept her room neat
اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
provision room
انبار مواد غذایی
statem room
خوابگاه افسران ناو
stock room
انبار
stock room
انبار کالا
news room
اطاق روزنامه خوانی
room temperature
دمای اتاق
upper room
بالاخانه اطاق فوقانی
wainscoting of a room
کار چوبی داخل اطاق
waiting room
اطاق انتظار
war room
اتاق جنگ
war room
اتاق عملیات
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
to spray a room
امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
tiring room
محل تعویض لباس هنرپیشه
shell room
انبار مهمات ناو
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
tap room
محل پیاله فروشی
test room
ازمایشگاه
test room
اطاق ازمایش
the room was not lived in
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
they rushed into the room
ریختند توی اطاق
they rushed out of the room
از اطاق بیرون ریختند
ware room
انبار کردن مخزن
control room
اتاقکنترل
Do you have a room with a better view?
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
back room
محوطه بین خط پایانی ودیوار
Mary is in the next room.
ماری در اتاق پهلویی است.
keeping-room
اتاق نشیمن
drawing room
سالن پذیرایی
drawing room
اطاق پذیرایی
store-room
انبار خانگی
store-room
انبار
store-room
جای انبار کردن
assmbly-room
اتاق همایش
bed room
اطاق خواب
boiler room
اطاق دیگ بخار
a double room
یک اتاق دو نفره
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
a sinlge room
یک اتاق یک نفره
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
a single room
یک اتاق یک نفره
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
waiting-room
اتاق انتظار
store room
انبار خانگی
store room
انبار
standing room
جای ایستادن
guest-room
اطاق مهمان
guest room
اطاق مهمان
operating room
اطاق عمل
operating room
جایگاه عمل
sleeping room
خوابگاه
waiting-room
اطاق انتظار
rest room
مستراح
rest room
استراحتگاه
dressing room
اطاق رخت کن
dressing room
اطاق ویژه ارایش
dressing room
رختکن
store room
جای انبار کردن
powder room
مستراح یا توالت زنانه
dining room
اطاق نهارخوری
dining room
اطاق ناهار خوری
living room
اطاق نشیمن
living room
سالن نشیمن
living room
اتاق نشیمن
sitting-room
اتاق نشیمن
sitting room
اتاق نشیمن
sleeping room
اطاق خواب
What is my room number?
شماره اتاق من چند است؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com