English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
Proof – reading. غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
Other Matches
reading تفسیر
reading خواندن
reading قرائت
reading مطالعه
reading استنباط
reading نظریه شور
reading یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
first reading طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
reading desk بعدا پرسیده شود
reading wand دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
when reading a book در حال خواندن کتابی
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
reading lamp چراغمطالعه
direct reading قرائت مستقیم
first reading of a bill شوراول لایحه
thought reading اندیشه خوانی
hand reading کف بینی
silent reading بیصدا خوانی
reading room اتاق قرائت
reading room خوانشگاه
reading room قرائت خانه
reading rooms اتاق قرائت
reading rooms خوانشگاه
reading rooms قرائت خانه
reading mirror آینهمخصوصخواندن
reading start شروعخواندن
reading station ایستگاه خواندن
reading age سن خواندن
mirror reading وارونه خوانی
reading disability ناتوانی در خواندن
reading readiness امادگی خواندن
oral reading بلندخوانی
parallel reading خواندن موازی
reading speed سرعت خواندن
reading quotient بهر خواندن
sight-reading فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reading rate سرعت خواندن
mind reading فکرخوانی
reading span فراخنای خواندن
map reading نقشه خوانی
map reading نقشه خوانی کردن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
lip-reading لب خوانی
lip reading لب خوانی
mind reading کشف افکار دیگران
reading habit عادت خواندن
direct reading dial درجه بندی برای قرائت مستقیم
direct reading instrument دستگاه مستقیم خوانی
direct reading galvanometer گالوانومتر بی تبدیل
light-reading scale نورخواندنصفحه
I stayed up reading until midnight. تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
gray oral reading test ازمون بلند خوانی گری
monroe diagnostic reading test ازمون تشخیص خواندن مونرو
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
direct-reading rain gauge اندازه مقدار بارش مستقیم
of proof ازرموده
of proof سوراخ نشدنی
in proof of برای اثبات
proof مدرک
proof اثبات [ریاضی]
proof قطعی
proof چرکنویس
proof محک
proof برهان
proof دلیل
proof گواه
proof نشانه مدرک
proof اثبات
proof مقیاس خلوص الکل
smoke proof غیر قابل نفوذ دود
lean-to proof بام سینه دیواری
rust proof پادزنگ
sound proof ضد صوت
proof spirit الکل خالص
to bring to the proof امتحان کردن
rain proof ضد باران
proof weather هوا پایدار
rust proof ضد زنگ
proof by contradiction برهان خلف [ریاضی]
rust proof غیر قابل زنگ زدن
to bring to the proof ازمودن
to bring to the proof محک زدن
to bring to the proof به تجربه رساندن
water proof رطوبت ناپذیر
to bring to the proof ازمایش کردن
to pull a proof نمونه چاپی دراوردن
to pull a proof نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
to put to proof ازمودن
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
to put to proof به تجربه رساندن
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
bullet-proof ضد گلوله
damp-proof course عایقرطوبتی-ایزوله
shell proof ضد گلوله
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
shell proof ضد نفوذ گلوله
shock proof ضد ضربه
bullet-proof ضد گلوله کردن
slip proof مقام در برابر لغزش
smoke proof ضد دود
thief proof محفوفاز دزد
thief proof دزد نخور
bullet-proof پاد گلوله
water proof دافع اب
proof sheet نمونه غلط گیری
acid proof ثبات اسیدی
damp proof نمبند
damp proof نمگیر
damp proof course= لایه نمبند
damp proof course= لایه نمگیر
earthquake proof ضد زلزله
explosion proof پوشش ضد انفجار
explosion proof ازمایش- انفجار
fire proof نسوز
fire proof ضد اتش
flame proof ضد شعله
foundry proof نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
galley proof نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
clear proof دلیل واضح
clear proof بینه
acid proof ضد اسید
accident proof علت وقوع حادثه
air proof هوا ناپذیر
alkali proof مقاومت محلول سوزش اور
bomb proof ضد بمب
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
break proof ازمایش شکست
burden of proof بار اثبات
burden of proof وفیفه اثبات
burden of proof مسئوولیت اثبات ادعا
cannon proof ضد گلوله
cannon proof ضد گلوله توپ
he was proof against harm اسیب بردار نبود
proof reader مصحح
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
indirect proof برهان غیرمستقیم
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
lead proof ارائه دلیل کردن
leak proof متراکم
light proof ضد نور
onus of proof بار اثبات
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
proof load بار ازمایشی
proof of debt دلیل طلب
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of laziness دلیل تنبلی
proof of laziness نشانه تنبلی
proof reader غلط گیری کننده
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
high proof برنده
heat proof ضداتش
document in proof دلیل مستند
heat proof نسوز
high proof سنگین
he was proof against harm هر اسیبی را دفع میکرد
high proof تند
acid proof floortile کاشی ضد اسید
acid proof brick آجر ضد اسید
acid proof wire سیم ضد اسید
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
high proof spirit عرق سنگین
acid proof paint رنگ ضد اسید
proof is the result of evidenc دلیل نتیجه مدرک است
damp proof membrane پوسته نمبند
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
heat proof quality ثبات حرارتی
heat proof quality حالت نسوزی
acid=proof galosh گالش ضد اسید
acid proof floor tile موزاییک ضد اسید
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
the burden of proof rests with claimant البینه علی المدعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com