Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 130 (7 milliseconds)
English	Persian
Queen Mother	ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
Other Matches
queen	وزیر
queen of	دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
queen	وزیر شطرنج
queen	ملکه شدن
to queen it	ملکه وار رفتارکردن
queen	بی بی
queen	زن پادشاه
queen	ملکه
queen	شهبانو
queen of night	سیم نقره
styled queen	ملقب یا موسوم به ملکه
queen's bounty	دستلافی که ملکه بزن سه قلوزاییده میدهد
the queen of roses	شاه گلها
queen post	عصا
queen side	جناح وزیر شطرنج
queen's wing	جناح وزیر شطرنج
queen of the tides	ماه
queen's ware	فروف لعابی انگلیسی که خامهای رنگ هستند
queen of love	زن زیبا
queen's gambit	گامبی وزیر شطرنج
queen's pincushion	گل بداغ
queen's pincushion	گل دنبه
queen's weather	افتاب
queen's weather	جای افتابی
queen's weather	هوای باز
queen of the meadows	ریش بز
queen of the tides	مهتاب
queen cell	حفرهملکه
Queen's speech	جلسهسخنرانیملکه
beauty queen	ملکهزیبائی
queen of hearts	زن زیبا
queen of love	ناهید
queen of hearts	کلید درهای بسته
queen of heaven	نام زن ژوپیطر زن زیبا
Queen Mothers	ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
queen of heaven	خرده سیاره
queen dowager	ملکه بیوه
queen dowager	زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
queen of night	نام الهه ماه وشکار
queen of love	عشق
queen of love	زهره نام الهه زیبایی
queen can do no wrong	ملکه نمیتواند خطا کند
queen can do no wrong	بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
Queen's side	سمتملکه
queen closer	اجر قلمدانی
queen of night	زن شکارکن
queen's gambit accepted	گامبی وزیر پذیرفته شده
queen's fianchetto defence	دفاع فیانکتوی وزیر
queen's fianchetto defence	گشایش لارسن شطرنج
queen's gambit declined	گامبی وزیر پذیرفته نشده
queen's indian defence	دفاع هندی وزیر شطرنج
queen's pawn opening	گشایش پیاده وزیر شطرنج
queen's pawn game	بازی پیاده وزیر شطرنج
mother	ام
mother-to-be	زنحامله
mother	مادر
mother	مادر ننه
mother	سرچشمه اصل
mother	مام
mother	والده
mother	پروردن
mother	مادری کردن
After all, she is your mother.	هرچه باشد بالاخره مادرت است.
queen's pawn counter gambit	گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
mother hubbard	لباس گشاد زنانه
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
Mother's Day	روز مادر
surrogate mother	نامادری
step mother	نامادری
the mother whom i sucked	مادری که بمن شیرداد
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Mother Nature	طبیعت
Mother Nature	طبیعت مهربان
Mother Superior	رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superiors	رئیس بنیاد مذهبی
mother-in-law	مادر زن
She is shorter than her mother .	از مادرش کوتاه تر است
mother figure	مادر- نماد
foster mother	مادر رضاعی
grand mother	مادر بزرگ
grand mother	جده
he was his mother's pride	مایه سرافرازی یاافتخارمادرش بود
mother board	برد مدار چاپی اصلی
mother board	بردمادر
mother board	برد اصلی
mother tongues	زبان مادری
mother tongue	زبان مادری
mother figures	مادر- نماد
mother of pearl	صدف مروارید
mother-of-pearl	صدف مروارید
mother-in-law	مادر شوهر
mother-in-law	میله شماره 7 بولینگ
mother countries	کشور اصلی
mother countries	میهن
mother country	کشور اصلی
mother country	میهن
mother board	تخته اصلی
mother ship	ship parent
mother liquer	باز مادر
mother liquid	مادر اب
mother liquor	مادر اب
mother of thyme	سیسنبر
mother substitute	جانشین مادر
mother surrogate	جانشین مادر
mother wit	هوش
mother wit	ادراک
mother land	سرزمین مادری
mother land	وطن
mother land	میهن
mother complex	عقده مادری
mother craft	مادری
mother craft	بچه پروری
mother's mark	خال
mother wit	شعور
mother in law	مادر زن
mother in law	مادر شوهر نامادری
mother in low	مادر شوهر
mother in low	مادر زن
What wI'll happen if your mother finds out.	اگر مادرت بفهمد چه می شود؟
My mother togue is Persian.	زبان مادری من فارسی است
mother goose stakes	مسابقه کره مادیانهای سه ساله
mother cary's chicken	مرغ طوفان
Dont neglect writing to your mother .	ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
Mother-daughter boteh design	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
Mother left me 500 tomans .	مادرم برایم 500 تومان گذاشت
The child [kid,baby] has taken after her mother.	بچه به مادرش رفته.
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .	فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
Queen's English [King's English] <idiom>	[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com