Dictiornary-Farsi | Seven solid years. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 152 (8 milliseconds)

English	Persian
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )


Other Matches

We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
he is 0 years old	او ده ساله است
he is 0 years old	او ده سال دارد
I am over 50 years old.	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
years	حق رقبی
years	حق انتفاع محدودبه چند سال
these two years	این دوساله
about two years	تقریبا` دو سال
about two years	تقریبا`
three whole years	سه سال تمام
getting on in years	پا به سن گذاشتن
I've been doing it for nine years.	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
my a is 0 years	من 04سال دارم
my a is 0 years	چهل سال ازعمرمن می گذرد
in years	مسن
my a is 0 years	سن من 04سال است
in years	سالخورده
application years	عمر مفید یک دستگاه
over a number of years	در طی چند سال
of late years	دراین چند سال گذشته
of ripe years	کامل
fiscal years	دوره مالی
of ripe years	پابسن گذاشته
some years ago	چند سال پیش
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
he is scarcely 0 years old	جخت اگر بیست سال د اشته باشد
in subsequent years	د رسالهای بعد
he is years senior to me	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
grow in years	سالخورده شدن
ten years old	ده ساله
past years	سالهای گذشته
stricken in years	سالخورده
of mature years	سالخورده
full of years	سالخورده
estate for years	حق رقبی
tenant for years	شخص دارای حق رقبی
man years	نفر در سال
fiscal years	سال مالی سال جاری
fiscal years	سال مالی
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
not in a thousand years <idiom>	صد سال آزگار
a few years back <adv.>	چند سال پیش
intercalary years	سال های کبیسه
leap years	سال های کبیسه
financial years	سال مالی
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
to grow in years	پابسن گذاشتن
leap years	سال کبیسه
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
to wear one's years well	ماندن
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
Many years passed .	چندین سال گذشت
light-years	سال نوری
to grow in years	سالخورده شدن
The contract has a few years to run .	به انقضای قرار داد چند سال مانده
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb>	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
solid	جسم [بدن]
solid looking	دارای قیافه جامد وبیروح
solid	بدن [کالبد]
solid	تن
solid	تنه
solid	سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid	سخت پا
solid	یکسان فضائی
solid	یکپارچه
solid	توپر سخت محکم
solid	دج
solid	قابل اطمینان
solid	توپر نیرومند
solid	پر
solid	چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid	خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid	رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid	تیمی با بازیگران خوب
solid	ثابت
solid	توپر
solid	مکعب حجمی
solid	جامد
solid	ز جسم
solid	ماده جامد سفت
solid	مکعب
solid	سه بعدی
solid	سخت
solid	محکم
solid	استوار
solid	قوی خالص
solid	ناب
solid	بسته
solid	یک پارچه
solid	منجمد سخت
solid figure	جسم [بدن]
It must have a solid foundation.	اساس کار باید محکم باشد
solid shot	ساچمهخالص
solid door	لنگه در توپر
solid figure	بدن [کالبد]
This is a very solid car.	این اتوموبیل خیلی محکم است
solid figure	تن
solid jet	فوران پر
solid figure	تنه
solid-state	وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
solid angle	زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
of solid build	خوش بنیه
solid partition	جداگر یکپارچه
solid propellant	سوخت جامد
solid shaft	محور توپر
solid sodding	پوشش یکدست چمنی
solid solution	کریستال مخلوط
solid state	حالت جامد
solid line	خط پر
solid geometry	هندسه ی فضایی
solid geometry	هندسه فضایی
solid angle	زاویه فضایی
solid body	جسم سخت
solid color	رنگ یکدست
solid dam	سد کور
solid dam	سد بی دررو
solid dike	اب بند
regular solid	کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
solid floor	کف زیر بر
solid geometry	هندسه سه بعدی
solid state	نیمه هادی
solid wire	سیم تک رشته
monoatomic solid	جامد تک اتمی
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
solid solution	محلول جامد
solid-state	مربوط به وسایل نیمه هادی
crystalin solid	جامد متبلور
color solid	سه بعدی رنگ نما
solid fuel	سوخت جامد
solid support	تکیه گاه جامد
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
solid rubber tyre	لاستیککائوچوییسفت
unit solid angle	زاویه واحد فضایی
solid-state laser	لیزر حالت جامد [فیزیک]
gas solid chromatography	کروماتوگرافی گاز- جامد
solid-rocket booster	راکدثابتبالارونده
airless solid injection	تزریق بدون کمپرسور
solid state cartridge	کارتریج حالت جامد
solid-shade dyeing	رنگرزی یکنواخت
solid-shade dyeing	یکدست و همرنگ
solid state circuitry	مدارات حالت جامد
solid state component	مولفهء حالت جامد
solid state device	دستگاه حالت جامد
solid state cartridge	کارتریج نیمه هادی
substitutional solid solution	محلول جامد جانشینی
solid state diffusion	پخش حالت جامد
solid state physics	فیزیک حالت جامد
Iranian goods are usally solid.	جنس ساخت ایران غالبا" محکم است