Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
The smoke rose straight up.
دود راست رفت بالا
Other Matches
smoke
دود
smoke out
بیرون راندن
smoke out
<idiom>
درمه غلیظ گیر کردن
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
smoke
دود کردن دود کشیدن دود دادن
smoke
مه غلیظ
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
smoke
دودکردن دود دادن
smoke
دودی رنگ
smoke
سیگارکشیدن
smoke jack
سیخ گردان
to give off smoke
[از خود]
دود بیرون دادن
There is no smoke without fire .
<proverb>
هی دودى بدون آتش نیست .
smoke mask
ماسک ضد دود
tactical smoke
دود مصنوعی
from smoke into smother
ازچاه بچاله
to end in smoke
دودشده
go up in smoke/flames
<idiom>
smoke point
نقطه دود
smoke pot
جعبه دودانگیز
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
smoke screen
پرده دود
smoke stack
دودکش
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
smoke proof
ضد دود
smoke proof
غیر قابل نفوذ دود
smoke round
گلوله دودانگیز
smoke projectile
گلوله دودانگیز
tactical smoke
دود استتاری
smoke dried
خشکانده بابود
phase of smoke
مراحل تولید پرده دود یاتشکیل ان
to smoke a pipe
پیپ یا چپق کشیدن
smoke candle
جعبه دودزا در گلوله دودانگیز
smoke tree
بوته سماق
smoke blanket
پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
smoke agent
ماده دودانگیز
chain-smoke
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoke
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
smoke baffle
خروجدود
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
to smoke opium
وافور کشیدن
smoke agent
عامل شیمیایی دودانگیز
smoke dried
دودی
smoke curtain
پرده دود برای استتار از دیدزمینی
smoke consumption
دودگیری
the smoke culs
درد بصورت مارپیچی بالا می رود
the smoke goes up the chimney
دودوازدودکش بالامی رود
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
smoke candle
جعبه حاوی عامل دودانگیز
to end in smoke
هیچ شده
to smoke opium
تریاک کشیدن
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smoke bomb discharger
تخلیهبمبدوددار
rose of may
نرگس سفید
under the rose
نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
rose
گل سرخ
rose
رنگ گلی سرخ کردن
the rose
باد مبارک
the rose
حمره
the rose
بادسرخ
monthly rose
خطمی درختی
rose window
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
rose water
گلاب زدن
rose water
لطیف احساساتی
rose water
لطافت
rose water
گلاب
rose hip
نوعیمیوهنارنجییاسرخرنگ
rose vinegar
خیسانده گل سرخ در سرکه
rose red
رنگ سرخ
rose red
گل سرخی
rose red
سرخ
yellow rose
گل زرد
wind rose
شقایق اگرمون
wind rose
نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
rose diamond
الماس فلامک
rose motif
نگاره گل رز
[در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
European rose
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
cabbage rose
طرح گل رز کلمی که بیشتر بصورت گل های توپر و در نقشه های اروپایی و طرح گل فرنگ دیده می شود
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
There is no rose without thorn .
<proverb>
هیچ گلى بى خار نیست .
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
tea rose
گل چای
the rose of tehran
زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
as fair as a rose
<idiom>
مثل ماه
rose rash
بدل سرخک
guelder rose
بداغ
corn rose
شقایق
red rose
گل سرخ
red rose
گل سوری
rose bay
خر زهره
rose bay
گل معین التجاری
rose box
الک ته لوله پمپ خن ناو
rose bud
غنچه گل سرخ
rose bud
دخترزیبا غنچهای
rose bush
بته گل سرخ
corn rose
گل خشخاش
damask rose
گل محمدی
dog rose
نوعی از گل نسرین
compass rose
شمال نما
china rose
خطمی مجلسی
mallow rose
گل خطمی
monthly rose
خطمی مجلسی
compass rose
صفحه جهت یاب
musk rose
گل مشکیجه
no rose without thorn
گل بیخارنچیده است کسی
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
he rose from the ranks
از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
rose bush
گلبن
rose chafer
سوسک علفخوار سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
rose leaf
برگ گل
rose lipped
یاقوت لب
rose lipped
دارای لبهای گلگون
rose mallow
گل خطمی
rose mallow
گل پنیرک
rose of jericho
کف مریم
rose of sharon
بامیه شامی
rose preserve
گل انگبین
rose preserve
گلفند
rose rash
سرخچه
rose rash
کاذب
rose fever
تب بهاره
rose cut
دارای تراش فلامک
rose colored
گلگون
rose colour
رنگ گلی
rose coloured
گلی
rose coloured
گلگون
rose coloured
مبنی برخوش بینی
rose colored
گلی
rose cheeked
گلچهره
rose cheeked
گلعذار
rose-coloured spectacles
عینک خوش بینی
life is not all rose culour
در زندگی نوش ونیش باهم است
crumpled rose leaf
چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
look at the world through rose-colored glasses
<idiom>
خیلی مثبت بودن
I planted the garden with rose – bushes .
درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
straight out
بی پرده
straight
راحت مرتب
Now get this straight.
گوشهایت را خوب با ؟ کن ببین چه می گویم
straight right
راست مستقیم در بوکس
straight away
بی تامل
straight away
روبروی سبد
straight
راست
straight
مستقیم
straight
درست
To become straight.
راست شدن
straight
رک صریح
straight
بی پرده
straight
عمودی
straight
افقی بطورسرراست
straight
مستقیما
straight
قسمت مستقیم
straight away
بی درنگ
straight out
رک مستقیما
straight f.
پنج برگ ردیف ویکرنگ
straight
راسته
straight
<adj.>
تروتمیز
straight
<adj.>
مرتب
straight
<adj.>
منظم
out of straight
غیرمستقیم
to get straight A's
همه درسها را
[همیشه]
۲۰ گرفتن
out of straight
منحنی
out of the straight
کج
out of the straight
ناراست
straight out
<idiom>
آشکارا
go straight
<idiom>
آدم درستکاری شدن
straight off
بفوریت
straight off
بلادرنگ
straight off
یکراست
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
straight out
راست حسینی
straight out
یکراست
see the world (things) through rose-colored glasses
<idiom>
فقط خوبیهای یکچیز را دیدن
straight-faced
خونسرد درونریز
Keep (go) straight on (ahead).
راست برو جلو
The picture is not straight .
عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
straight sets
فردیکهتمامیستهاراببرد
straight wing
بالمستقیم
straight line
خط
[هندسه]
[ریاضی]
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
Is my hat on straight?
کلاهم راصاف روی سر گذاشتم ؟
He came straight home.
صاف آمد خانه
to come straight to the point
<idiom>
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
straight eye
قزنصاف
straight "A " student
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
shoot straight
<idiom>
منصفانه رفتار کردن
straight skirt
دامنراسته
straight face
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
straight bow
کمان راست
straight line
بخط مستقیم
straight dagger
کارد
straight line
خط مستقیم
straight edge
خط کش
straight line
دارای خط مستقیم
straight edge
لبه مستقیم
straight line
یکراست
straight line
صاف
straight edge
قد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com