Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
The borrower is absolutely free to use the amount.
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
Other Matches
borrower
عاریه گیرنده مقترض
borrower
قرض گیرنده
borrower
قرض کننده
borrower
مقترض
borrower
مستعیر
borrower
وام گیرنده
borrower
مستعیر مستقرض
borrower's note
قبض بدهکاری
marginal borrower
وام گیرنده نهائی
absolutely
کاملا"
absolutely
مستبدانه
absolutely
<adv.>
کاملا
absolutely
<adv.>
قطعا
absolutely
مطاقا"
absolutely
<adv.>
حتما
absolutely dry
کاملا
to be absolutely determined
کاملا مصمم بودن
absolutely unique
احد
Is my presence absolutely necessary?
آیا حضور من لازم است؟
There was absolutely no point in her going .
رفتن او اصلا" موردی نداشت
I am absolutely baked.
از گرما پختم
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
Absolutely disproportionate
[totally]
فیل و فنجان
to be absolutely forbidden
[prohibited]
مطلقا ممنوع بودن
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him.
او
[مرد]
کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
It is absolutely useless . It is a waste of time .
بی نتیجه است
amount
حاصل جمع
amount
کل
[حاصل جمع]
available amount
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
What is this amount for?
این مبلغ برای چیست؟
the least amount
کمترین
He'll never amount to anything.
<idiom>
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
amount
مجموع
the least amount
کمترین کار
amount
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amount
ایجاد مجموعی از...
amount
: سرزدن
amount
بالغ شدن رسیدن
amount
: مبلغ
amount
مقدار میزان
amount
مبلغ
amount
وجه
amount
مقدار
amount
میزان
compensatory amount
جبران
cloud amount
میزان پوشش ابر اتمی
compensatory amount
غرامت
balance of the amount
باقیمانده مبلغ
to borrow an amount
مبلغی را قرض گرفتن
[اقتصاد]
It was some consikerable amount.
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
cloud amount
غلظت ابر اتمی
gross amount
مبلغ ناخالص
He deducts the amount from the invoice.
او
[مرد]
این مبلغ را از حساب کسر می کند.
net amount payable to contractor
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.
بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
free
مجانی
free
اختیاری مختار
free
مستقل
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
free
جایز
free
ازادکردن
free
تحویل
free
فاقد
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
ترخیص کردن میدانی
free
رایگان سخاوتمندانه
free
بطور مجانی ازادکردن
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
مجاز منفصل
free
بازیگر ازاد
free
رها
free
حرکت قایق در جلو باد
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
روا
free
مطلق
free
<adj.>
دست و دلباز
free will
ازادی اراده
i did that of my own free will
این کار را کردم
free
ازاد
free-for-all
مسابقه بین این اسبها
free for all
زدوخوردهمگانی
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free will
اختیاری
free for all
داد وبیداد
free will
اراده ازاد
free will
طیب خاطر
i did that of my own free will
به میل خود
free
بخشودن
having free will
ازادکار
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
موجود در دیسک یا حافظه
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
having free will
فاعل مختار
free will
اختیار
free spokenness
ساده گویی
free WAIS
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free vortex
گرداب ازاد
free world
کشورهای غیرکمونیست
free verse
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
obsolescence free
دستگاه متروک
post free
بدون نیاز به تمبر زدن
free zone
منطقه ازاد تجاری
running free
بادبانی با باد پاشنه
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
running free
خلاص کار کردن
free zone
منطقه ازاد
heart free
ازاد ازقید عشق
heart free
مبرا از عشق
free wheeling
خلاصی
guns free
توپها اتش باختیار
leave someone free to
مخیر گذاشتن کسی
free wheeling
حالت خلاصی
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free with ones money
ولخرج
mean free path
مسافت ازاد میانگین
sailing free
باد ازاد
free world
جهان ازاد
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
mean free path
مسافت ازاد متوسط
free volume
حجم ازاد
free redical
بنیان ازاد
free person
حر
free oscillation
نوسان ازاد
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free rotation
چرخش ازاد
free space
فضای ازاد
free space
فضای خالی
free spillweir
سرریز ازاد
free spoken
رک گو
free play
بازی ازاد
free play
ازاد
free recall
یاداوری ازاد
free radical
رادیکال ازاد
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free play
بدون محدودیت
free rocket
موشک ازاد
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
free safety
مدافع در منطقه ضعف
free sample
نمونه مجانی
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free play
لق
free spoken
ساده گو
free spoken
بی پرده
free spoken
بی محابا
free thinking
ازادی از قیود مذهب
free thought
وارستگی از مذهب
free thought
ازادی فکر لامذهب
free throw
پنالتی
free throw
پرتاب ازاد
free throw
پاس بدون مانع
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
free tower
برج ازاد
free tower
برج پرش ازاد
free trader
تجارت ازاد
free trader
بدون گمرک
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinkers
ازاد فکران
free spokenness
رک گویی
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream
جریان ازاد
free support
تکیه گاه ازاد
free surface
سطح اب ازاد
free surface
مخازن ازاد اب
free surface
سطح ازاد
free swimming
شناور
free swimming
قادر به شنا
free thinker
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker
وبه مذهب بی اعتنا است .
free turbine
توربین ازاد
set free
ازاد کردن
tax-free
<adj.>
بدون مالیات
Free Classicism
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic
احیای سبک گوتیک
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
free rider
آدم لاشخور
free rider
آدم مفت خور
barrier-free
بدون حائل
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
Free style
[سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed,
<adj.>
دست و دلباز
trouble-free
<adj.>
بدون زحمت
problem-free
<adj.>
بدون زحمت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف منظر
problem-free
<adj.>
بدون دردسر
postage-free
<adj.>
حمل رایگان
free shipping
<adj.>
حمل رایگان
postage-free
<adj.>
ارسال رایگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com