English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (6 milliseconds)
English Persian
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Other Matches
Unconditional surrender. تسلیم بلاشرط
victors فاتح
victors قهرمان
victors برنده مسابقه
victors پیروز
unconditional غیر مشروط
unconditional بی قید و شرط
unconditional غیر شرطی بی شرط
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
unconditional بلا شرط
unconditional قطعی
unconditional مطلق
unconditional بدون قیدوشرط
unconditional دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
unconditional contract عقد منجز
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
unconditional jump جهش غیر شرطی
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
surrender واگذاری
We shall never surrender. ماهرگز تسلیم نخواهیم شد
surrender واگذار کردن
surrender سپردن رهاکردن
surrender صرفنظرکردن
self surrender تسلیم نفس
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender واگذاری صرفنظر
surrender تسلیم
surrender تحویل دادن
surrender تسلیم شدن
surrender الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrender value ارزش بازخرید
to starve into surrender گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
To surrender ones chastity . ناموس خود را لو دادن
The thief surrender himself to the police. سارق خود را تسلیم پلیس کرد
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
demanded نیاز
demanded مطالبه کردن
demanded <adj.> <past-p.> طلب شده
demanded <adj.> <past-p.> درخواست شده
demanded تقاضا
demanded <adj.> <past-p.> طلبیده شده
demanded خواست
demanded تقاضا کردن تقاضا
demanded طلب
demanded درخواست مطالبه
demanded <adj.> <past-p.> خواسته شده
demanded درخواست کردن
demanded خواستارشدن
demanded <adj.> <past-p.> مطالبه شده
demanded <adj.> <past-p.> تقاضا شده
demanded تقاضای خرید کالا
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demanded تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demanded یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded مطالبه
demanded تقاضا کردن
demanded نیاز احتیاج
demanded درخواست
demanded تقاضا برای انجام چیزی
demanded مطالبه تقاضا کردن
demanded تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
quantity demanded مقدار تقاضا شده
demand versus quantity demanded تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com