Dictiornary-Farsi | There are a few tickets left for tonight . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
There are a few tickets left for tonight .	چند بلیط برای امشب مانده


Other Matches

There are no tickets available for tonight .	بلیط برای امشب موجود نیست
She was left out in the cold . she was left high and dry .	سرش بی کلاه ماند
tonight	امشب
Are you going out tonight?	امشب میروید بیرون [برای گردش] ؟
I need them tonight.	من آنها را امشب میخواهم.
i bar tonight	من امشب را حساب نمیکنم
We are invited out tonight .	امشب بیرون مهمانی هستیم
We wI'll eat out tonight.	امشب می رویم بیرون غذامی خوریم
We consider it a great honor to have you here with us tonight.	این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
I am invited tonight of all nights .	دعوت شدم آن هم امشب
He was sitting on my left (left side)	طرف چپ من نشسته بود
tickets	بلیط
tickets	ورقه
tickets	اگهی
tickets	برچسب برچسب زدن به
tickets	بلیط منتشرکردن
tickets	بلیط دار کردن
tickets	صورت نامزدهای حزبی
Tickets, please.	لطفا بلیت.
tickets	بلیت
meal tickets	وسیلهی امرار معاش
season tickets	بلیط فصلی
meal tickets	بلیط غذا
meal tickets	کوپن غذا
meal tickets	ممر درآمد
return tickets	بلیط دوسره
meal tickets	راه کار و کاسبی
to queue [line] up for tickets	برای بلیط در صف ایستادن
I am left out . I am left out in the cold .	کلاهم پ؟ معرکه است
on the left	در سمت چپ
She just left ( went ) . off she went .	گذاشت ورفت
My name has been left out .	اسم من از قلم افتاده است
nothing was left over	چیزی زیادنیامد
left d.	نظام به چپ
keep to the left	دست چپ بروید
nothing was left over	چیزی باقی نماند
from right and left	از هر سو
outside left	گوش چپ
left inner	بازیکنمهاجمچپ
right and left	ازهرسوبهرسو
left over	زیاد امده
to be left	زیاد امدن
to be left	ماندن
left$	تابع $LEFT در زبان BASIC
left over	باقی مانده
KEEP LEFT	از سمت چپ حرکت کنید.
i took up where he left	از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
on the left <adv.>	سمت چپ
left	ضربه چپ
left	: زمان ماضی فعل leave
left	جناح چپ
left	: چپ درطرف چپ
from right and left	از چپ وراست
left <adv.>	سمت چپ
to the left <adv.>	سمت چپ
left atrium	آتریوم چپ
left centre	مرکزچپ
left channel	بلندگویسمتچپ
ragged left	چپ ناهموار
left defence	دفاعچپ
left field	سمتچپزمین
left fielder	دفاعچپزمین
to jink right [left]	ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
left guard	محافظچپ
left half	نیمهچپ
left forward	فورواردچپ
we left a card on him	کارتی در خانه اش گذاشتیم
soon after he left for paris	چندی
soon after he left for paris	سوی پاریس رهسپار شد.
straight left	چپ مستقیم در بوکس
to be [left] stranded	دربدر شدن
left cornerback	مهرهگوشهعقبچپ
not a scrap is left	ذرهای باقی نمانده است
we left for paris	عازم پاریس شدیم
much sugar was left	قند زیادی باقی ماند
to be left in disbelief <idiom>	قابل فهم نبودن
left halfback	هافبکچپ
to be left in disbelief <idiom>	باور نکردنی بودن
He left for good . And away he went .	رفت که رفت
No left [right] turn!	گردش به چپ [راست] ممنوع!
There is no time left .	دیگر وقتی نمانده
I left my hat , a new one at that .	کلاهم را که نوهم بود جاگذاشتم
I arrived as soon as he left ( went ) .	همین که رفت من آمدم
left parenthesis (	پرانتز باز
out in left field <idiom>	از جواب صحیح دورشدن
the parting on the left	فرق سر به چپ
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
He got all dressed up and left .	شال وکلاه کردورفت
Left parting	جداشونده چپ
left lung	ریهچپ
left outside linebacker	مهرهنطآخریبیرونیچپ
left safety	مهرهمفمنچپ
left tackle	دفاعچپ
left valve	لبهچپ
left ventricle	ونتریکلچپ
hard left	اعضایتندرویحزبسیاسی
left-of-centre	معتقدبهسوسیالیزم
Since I left school.	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
He left just before you arrived.	درست پیش پای شما رفت
The first line is left out.	سطر اول جا افتاده است
The would left a mark.	جای زخم باقی ماند
Please turn left now.	لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
When it comes to me there is no more food (left).	به من که می رسد غذا تمام شده
to be [left] stranded	سرگردان شدن
left handed	چپ گرد
left court	زمین سرویس سمت چپ
left back	پشتیبان چپ
left about turn	عقب گرد
it was left unfinished	ناتمام ماند
inside left	بغل چپ
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
eyes left	نظر به چپ
dress left	از چپ نظام یا از راست نظام
left face	بچپ چپ
left flank	جناح چپ
left handed	واقع در سمت چپ ناشی
left handed	چپ دست
left hand	واقع در دست چپ دست چپی
left hand	کج
left-hand	واقع در سمت چپی
left hand	دست چپ
left for ward	در فوتبال پیشرو چپ
left footed	چپ پا
left flank	میسر
by the left or right flank	به جناح راست یا چپ ناو
battery left	رگبار از راست یا از چپ
left-wingers	جناح چپی
left wing	شخص دست چپی
left-handed	دست چپ
left-handed	با دست چپ بازی کردن
left-handed	دورو مشکوک
left-handed	دوپهلو
left-handed	چپ دست
left-hand	دست چپ
left wing	مربوط به جناح چپ
left-wing	شخص دست چپی
left-winger	جناح چپی
left winger	جناح چپی
left-handers	پیچ به سمت چپ
left-handers	چپ دست
left-handers	ادم چپ دست
left-hander	پیچ به سمت چپ
left-hander	چپ دست
left-hander	ادم چپ دست
left-wing	مربوط به جناح چپ
left-hand	چپ دست
left handedly	غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
left slide	حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
left shift	تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
left shift	تغییر مکان به چپ
left heart	نیمه چپ قلب
left hander	دست چپی
left justify	دستور چاپ که حاشیه سمت چپ متن را از رج میکند
left justify	هم تراز کردن از چپ
left justified	هم تراز شده از چپ
left justification	تمایل به چپ
left justification	تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
left justification	زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
left incline	میل به چپ
left heart	قلب چپ
left handedly	باریا
left hander	ادم چپ دست
left handedness	چپ دستی
left handedly	بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
left handedness	ریا
left ward	چپ
left unsaid	مسکوت عنه مانده
left turn	حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
left handedness	دوروئی
left the ban	رفع ممنوعیت
left turn	به چپ چپ
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
left defensive end	مهرهتدافعیانتهایچپ
left defensive tackle	مهرهشکلتدافعیچپ
left-luggage office	دفتر بار امانتی
Where is the left-luggage office?	دفتر بار امانتی کجاست؟
left wing for ward	پیشرو دست چپ
left round bracket	پرانتز باز
left wing of army	جناح یسار
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
left hand side	سمت چپ
left-hand drive	فرمان به سمت چپ
ragged left alignment	هم ترازی راست
left oblique march	میل به چپ رو
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
left hand drive	فرمان به سمت چپ
left handed compliment	تعارف غیر صمیمانه
He writes with the left hand.	با دست چپ می نویسد
Northing is left to accident.	حساب همه چیز از پیش شده
left handed polarization	قطبش چپ گرد
She left me in the lurch . She stood me up.	مرا کاشت ورفت
left service court	داورسرویسچپ
left hand polarization	قطبش چپ گرد
left hand helix	مارپیچ به سمت چپ
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
left hand rotation	چپ گرد
left hand rule	قانون دست چپ
left handed helix	مارپیچ چپ گرد