Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Other Matches
in volumes f.
در 6جلد ورق بزرگ
volumes
گشایش
volumes
فرفیت
volumes
نام انتساب شده به دیسک یا نوار مشخص
volumes
دیسک یا نوار یا وسیله ذخیره سازی
volumes
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
volumes
برچسب
volumes
جلدکتاب
volumes
مقدار
volumes
درجه صدا جلد
volumes
دفتر
volumes
حجم
volumes
توده
volumes
کتاب برحجم افزودن
volumes
برزگ شدن
volumes
بصورت مجلد دراوردن
volumes
میزان
volumes
بلندی صدا
volumes
مجلد
volumes
جلد
volumes
قدرت دستگاه مخابراتی
volumes
تعداد میزان
to speak volumes
[for]
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
That speaks volumes.
<idiom>
چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
The works include 4 volumes.
این کتاب چهار جلد است.
combining volumes principle
اصل ترکیب حجمی
What she wears speaks volumes about her.
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
library
برنامه دان مجموع برنامه ها
library
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
library
متن ها
library
زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
library
قرائتخانه کتابفروشی
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
library
کتابخانه
library
1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
library
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
library
شیاری در دیسک مغناطیسی یا نوار برای ذخیره سازی اطلاعات درباره محتوا
library
مجموعه فایل ها
library
تابع پیش نویس که میتواند وارد برنامه اصلی شود و در صورت نیاز فراخوانی شود
Her eyes spoke volumes of despair.
در چشمهای او
[زن]
ناامیدی کاملا واضح است.
This dictionary is published(printed) in three volumes.
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
library software
نرم افزار کتابخانهای
library subroutine
زیروال کتابخانهای
library tape
نوار کتابخانهای
macro library
درشت کتابخانه
macro library
کتابخانه ماکرو
our library is well stocked
کتابخانه ماموجودی
our library is well stocked
خوبی دارد
our library is well stocked
جنس کتابخانه ما جور
our library is well stocked
است
program library
کتابخانه برنامه ها
program library
کتابخانه برنامه
project library
کتابخانه پروژه
public library
کتابخانه عمومی
routine library
کتابخانه روال ها
library science
علم تنظیم ومحافظت از کتب
library science
علم کتابداری
library routine
روال مجموعه ها
circulating library
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
library automation
خودکارسازی کتابخانه
library call
فراخوانی کتابخانهای
library edition
چاپی که درخودکتابخانه باشد
library facilities
تسهیلات کتابخانهای
library maintenance
نگهداشت کتابخانهای
disk library
کتابخانه دیسک
library manager
مدیر کتابخانه
library paste
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
library paste
چسب نشاستهای
library program
برنامه کتابخانهای
library routine
روال کتابخانهای
library routine
روال کتابخانه
common library
کتابخانه اشتراکی
subroutine library
کتابخانه زیرروال ها
subroutine library
کتابخانه زیرروال
walking library
شخص دانشمند
walking library
کتابخانه متحرک
user library
کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
record library
مرکزکرایهنوارکاست
lending library
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
catalogue library
محل نگهداری کاتالوگها قفسه کاتالوگها
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
support library
کتابخانه پشتیبان
system library
کتابخانه سیستم
tape library
کتابخانه نوارها
systems library
کتابخانه سیستم ها
dynamic link library
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
book
بداخلاق
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book
کتاب من اینها
here is my book
اینست کتاب من
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
to book something
چیزی را رزرو کردن
that book
این کتاب
that is my book
این
your book
کتاب شما
that is my book
کتاب من است
the a of a book
خوانندگان کتابی
the book is out of p
کتاب تمام شده است
this book is yours
این کتاب مال شما ست
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
very many book
کتابهای خیلی زیاد
with out book
برون سند کتابی ازبر
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book
کتابتان
to book something
چیزی را سفارش دادن
that book
ان کتاب
book value
بهای دفتری
book
دفتر
book
ثبت کردن
by the book
کتابی
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one
کتاب نخست
book one
جلد نخستین
book value
ارزش دفتری
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
شماره بازیگرخطاکار
book
مجلد دفتر
book
کتاب
by the book
ازروی کتاب
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bell book
دفتر موتورخانه
book plate
برچسب کتاب
book ends
کتابنگهدار
year book
سالنامه
word book
کتاب لغت
address book
دفترچه تلفن
woman of the book
کتابیه
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
book plates
برچسب کتاب
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
telephone book
راهنمای تلفن
telephone book
دفتر تلفن
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
book token
کارتخریدکتاب
phone book
کتاب راهنمای تلفن
log book
رخداد نامه
log book
رخداد نگاشت
log book
دفتر رخدادهای روزانه
book of matches
جعبهکبریت
bound book
کتابپربرگ
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book
کتاب کاریکاتور
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
bill book
دفتر بروات
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
to bring to book
حساب پس گرفتن
to bring to book
بازخواست کردن از
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
time book
دفتر ثبت ساعات کار
blue book
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
blank book
کتابچه
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book
دفتر باطله
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black book
کتاب سیاه
blank book
دفترسفید
tou book
لباس تکواندو
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
word book
واژه نامه
cash book
دفتر نقدی
prayer book
کتاب نماز
prayer book
نماز نامه
prayer book
دعانامه
statute book
کتاب نظامنامه
statute book
کتاب قانون
statute book
قوانین موضوعه
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
accession book
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
word book
کتاب لغت
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
word book
دیکشنری
word book
لغت نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com