Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 59 (5 milliseconds)
English	Persian
They changed seats .	صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Other Matches
seats	مرکز مقر
seats	نشیمنگاه
seats	مقر
seats	جایگاه نشاندن
seats	محل اقامت
seats	جا
seats	صندلی
seats	نیمکت
seats	نشیمنگاه مسند
seats	سرین
seats	کفل
seats	پایه
seats	سکوی استقرار
seats	قسمت میانی زین اسب
seats	حرکت تعادلی
seats	وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seats	جایگزین ساختن
orchestra seats	صندلیارکستر
country seats	خانهی اربابی
country seats	خانهی بزرگ روستایی
back to your seats	برگردید بجای خود
bucket seats	صندلی یکنفری
window seats	صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
the hall seats one thousand	تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
changed	دگرگونی
Nothing has changed there.	آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
changed	استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed	عوض کردن
changed	تغییر دادن
changed	تغییر کردن عوض شدن
changed	معاوضه کردن خردکردن
changed	عوض کردن تغییردادن
changed	پول خرد مبادله
changed	تغییر
changed	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changed	تغییر دادن تبدیل
changed	معاوضه
changed	رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
changed	نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changed	چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed	تعویض مبادله
changed	تبدیل
changed	فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changed	متفاوت ساختن چیزی
changed	تغییر کردن تغییر دادن
To make reservations. To book seats.	جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
short-changed	کلاهبرداری کردن
he changed his mind	منصرف شد
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
Their arrangement has changed .	قرارشان عوض شده است
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
My address has been changed .	آدرسم عوض شده است
short-changed	مغبون کردن
short-changed	کمتر پول دادن
short-changed	حق کشی کردن
short-changed	کش رفتن
short-changed	گوشبری کردن
It changed hands a few times before I got it.	چند دست گشت تا به من رسید

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com