English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
Search result with all words
To be dressed in black. To go into mourning. سیاه پوشیدن ( عزاداری )
Other Matches
dressed گچ بری
well-dressed فردیکهلباسخوبیبهتندارد
dressed پوشیده
dressed سنگ های زینتی
dressed تزئینات
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
dressed in scarlet سرخ پوش
dressed in white سفیدپوش
He got all dressed up and left . شال وکلاه کردورفت
sadly dressed جامه غم پوشیده
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
she is neatly dressed جامه اش اراسته و پاکیزه است
sadly dressed سیاه پوش
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
to be dressed to kill طوری لباس پوشیدن برای دلبری
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
dressed up to the nines هفت قلم ارایش کرده
dressed in white لباس سفیدپوشیده
dressed inred قرمز پوش
dressed inred جامه سرخ پوشیده
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
to come dressed in your wedding finery با لباس عروسی آمدن
mutton dressed as lamb ادای جوانترها را درآوردن
dressed to the nines (teeth) <idiom> زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black بی رنگ
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
to black out سیاه کردن
black بازیگر دوم شطرنج
black سیاه کردن
look black متغیر بنظر امدن
black سیاه رنگی
black سیاه رنگ
black دوده لباس عزا
black زشت
black چرک وکثیف
black سیاه شده
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
black سیاه
in the black <idiom> سود بردن
to black out قلم زدن
black تهدید امیز عبوسانه
black بستانکار بودن در حساب
black out خاموشی
black d. دم گاز خفه کننده
black سیاهی
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black تیره
jet-black سیاه براق و تیره
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
the black sea دریای سیاه
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
ivory black گرد سوخته استخوان
the black race نژاد سیاه
night black سیاه
slate black رنگ سیاه سنگ لوحی
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
platinum black پلاتین سیاه
black powder باروت سیاه
black propaganda تبلیغات سیاه
he wears black سیاه پوشیده است
black guardly بی شرف
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black wash رنگ سیاه
black propaganda تبلیغات خطرناک
black sheet ورق سیاه
black smith اهنگر
black smith نعلبند
black slip خفت پران
black shortness ترک سیاه
black widow نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
furnace black سیاهی کوره
eriochrome black سیاه اریوکروم
carbon black دوده
gas black دوده
channel black دوده
bone black عاج سیاه
blacker than black تراز فراسیاه
black short شکستگی سیاه
black ant مورچه سیاه [حشره شناسی]
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
black armband سرآستین [برای سوگواری ]
black coffee قهوه سیاه
black coffee قهوه بدون شیر
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black آبیپررنگ
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
black wool پشم سیاه
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black spot جادهباآمارتصادفبالا
black section گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black eyes بدنامی
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eyes چشم سیاه
black eyes سیه چشم
black eye بدنامی
black eye سیاهی اطراف چشم
black eye چشم سیاه
black eye سیه چشم
black and white چاپ
black and white دستنوشته
black and white سیاه و سفید
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
black mark سابقهی بد
black marks سابقهی بد
black pudding سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering دادوستددربازارسیاه
black marketeer کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black stone مهرهیسیاه
black square خانهسیاه
black salsify شنگ
black bread نانسیاه
black ball توپسیاه
jet-black سیاه سیاه
jet-black سیاه شبقی
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
black pickling اسید شویی مقدماتی
black coffee قهوه بی شیر
black ash خاکستر سیاه
black art سحر
black art جادوگری
black anneal سیاه گداختن
black a vised سیه چرده
black a vised سبزه دارای پوست تیره
animal black ذغال حیوانی
aniline black سیاه انیلینی
acetylene black دوده استیلنی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
pitch-black خیلی سیاه
pitch-black قیرگون
pitch black خیلی سیاه
pitch black قیرگون
black beetle سوسک گرمابه
black bile صفرای سیاه
black coffee قهوه تلخ
black cherry الوبالو
black capitalism سرمایه داری سیاه
black cap کلاه سیاه
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard قره سنقر
black brittleness ترک سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black body جسم سیاه
black body قسمت خطرناک
black bile سوداء
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black holes سیاهچاله
black holes سیاه چال
black markets دربازارسیاه معامله کردن
black markets بازار سیاه
black market دربازارسیاه معامله کردن
black market بازار سیاه
black tie لباس عصر مردانه
black tie کت نیمه رسمی مردانه
black belts کمربند سیاه استاد جودو
black belt کمربند سیاه استاد جودو
black sheep بزگر
black sheep بچه گیج وبی هوش
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black and blue کبود و سیاه
black holes زندان تاریک
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black hole سیاهچاله
black hole سیاه چال
black hole زندان تاریک
black board تخته سیاه
black boxes جعبه سیاه
black box جعبه سیاه
black ice یخ شفاف روی اب
black paternoster افسون برضد روح پلید
black leprosy جذام
black lead گرافیت
black lead سرب سیاه
black japan ورنی اسفالت
black japan لاک اسفالت
black ivory ساهان افریقایی
black induction توقف القا
black hawk هلی کوپتر سیکورسکی
black guardly فحاش
black grouse نوعی باقرقره بزرگ
black letter حرف سیاه
black level تراز سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com