English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
This company guarantees prompt delivery of goods. این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Other Matches
prompt delivery تحویل فوری
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
guarantees ضمانت
guarantees ضمانت کردن
guarantees کفالت وثیقه
guarantees ضامن متعهد
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees شخص ضمانت شده
guarantees عهده دار شدن
guarantees تعهدکردن
guarantees وثیقه سپرده
guarantees ضامن
guarantees سپرده
guarantees تضمین
guarantees تامین تضمین کردن
guarantees متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees وثیقه
guarantees مضمون به
guarantees تعهد
guarantees جیرو کردن
guarantees مضمون له
guarantees تکفل کردن متعهد له
guarantees تامین کردن
automatic guarantees ضمان قهری
contract bonds and guarantees ضمانتنامه ها و تضمیننامههای قرارداد
prompt to go اماده رفتن
prompt to go اماده برای رفتن
prompt فوری
prompt بیدرنگ
prompt کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt نقدی
prompt سریع
prompt چالاک سوفلوری کردن
prompt اماده
prompt سریع عاجل
prompt برانگیختن
prompt بفعالیت واداشتن
prompt سریع کردن
prompt عکس العمل
what is the prompt مهلت ان چقدراست
prompt deployment گسترش فوری
prompt radiation تشعشع کامل
prompt side قسمتاضطراری
prompt payment پرداخت فوری
prompt dower مهر معجل
prompt dower مهر عندالمطالبه
prompt deployment گسترش مناسب
prompt box جای سخن رسان یا سوفلور
dos prompt اعلان DOS
dot prompt نقطه اعلان
system prompt اعلان سیستم
prompt book نسخه سخن رسان
for prompt cash نقدا`
for prompt cash فی المجلس
cash prompt نقد فوری
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
opposite prompt side طرفکاملابرعکس
delivery پرتاب گلوله
delivery مرسوله
delivery محموله
p delivery زاییمان پیش ازموعدطبیعی
delivery کالای ارسالی
delivery کالای ارسال شده
available for delivery <adj.> قابل ارسال
take delivery of قبض کردن اقباض
take delivery of تحویل گرفتن
delivery حمل بار
delivery تسلیم
delivery فراغت اززایمان
delivery رهایی
delivery تحویل
To take delivery of something. چیزی را تحویل گرفتن
delivery توپ پرتاب شده
possible of delivery مقدورالتسلیم
delivery انتقال دادن
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery قبض و اقباض تحویل
delivery فروریختن گلوله
delivery پرتاب توپ
delivery دریافت
delivery نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery تحویل کالا دادن
weapon delivery پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
general delivery پست رستانت
forward delivery تحویل به وعده
general delivery بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
delivery entrance ورودیحامل
delivery ramp شیبرساندنوسائل
period of delivery دوره تحویل
forward delivery تحویل دراینده
pump delivery خروجی پمپ
give delivery به قبض دادن
give delivery اقباض
delivery groups گروه معروف پیام
taking delivery تسلم
pick up and delivery بارگیری و تحویل
delivery cannel نهر انحرافی
delivery notice اعلامیه تحویل
delivery order دستور تحویل کالا
delivery order دستورحمل
delivery order حواله تحویل
delivery side سمت تحویل
delivery speed سرعت تحویل
delivery table میز تحویل
delivery terms شرایط تحویل
delivery terms نحوه تحویل
delivery to the home تحویل در خانه
delivery note فهرست کالاهای در حال حمل
delivery note حواله تحویل
delivery leadtime زمان تحویل اولین قسمت وسایل
delivery car واگن تحویل دهنده
delivery channel نهر فرعی یا نهر ابگیر
delivery date تاریخ تحویل
delivery error اشتباه در تیراندازی
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
delivery forecast پیش بینی وضع تولید
delivery forecast پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
delivery free تحویل رایگان
delivery free حمل مجانی
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
delivery leadtime زمان تحویل اولین پارتی وسایل
delivery valve سوپاپ تحویل
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
air delivery نقل وانتقال از راه هوا
aerial delivery پرتاب از راه هوا
aerial delivery پرتاب هوایی
air delivery حمل ونقل از راه هوا
recorded delivery ارسال بصورت سفارشی
recorded delivery تحویل سفارشی
special delivery پست سفارشی
delivery [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
rug delivery [جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
smooth delivery تحویل بی اشکال
cash on delivery فروش نقدی
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
cargo delivery تحویل بار
When do you take delivery of yourcar ? اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
air delivery نقل و انتقال هوایی
variable delivery pump پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
theft, pilferage, non delivery سرقت
to be available for delivery at short notice بلافاصله قابل تحویل بودن
landing, storage, delivery نگهداری
landing, storage, delivery تخلیه
air delivery platform پالت مخصوص بارریزی هوایی
landing, storage, delivery تحویل
theft, pilferage, non delivery عدم تحویل
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
named place of delivery at frontier تحویل در مرز مشخص
in company باجمع
in company دسته جمعی
in company with همراه
in company with باتفاق
company جمعیت
company انجمن
company شرکت
company گروه
company دسته هیئت بازیگران
company گروهان همراه کسی رفتن
company مصاحبت کردن با
company تجارتخانه
company گروهان
company همراه
company شریک
company کمپانی
in company درجمعیت
associated company شرکت وابسته
to keep company باهم امیزش کردن
to keep company باهم بودن
Come along and keep me company. بامن بیا تا تنها نباشم
to keep company with همراه بودن با
Two is company , three is none . <proverb> دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to w up a company امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
associated company شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
to overcapitalize a company سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to request the company of: حضور کسی را خواستن
to keep a person company پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
to break company جدایی کردن
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
parent company شرکت مادر
parent company شرکت اصلی
trading company شرکت تجارتی
invalidation of company بطلان شرکت
insurance company شرکت بیمه
headquarters company گروهان ارکان
headquarters company گروهان قرارگاه
private company شرکت خصوصی
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company شرکت مرکزی
holding company شرکت مالک
holding company شرکت صاحب سهم
holding company شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company کمپانی مسلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com