English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
Other Matches
fudge غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge پنهان شدن
fudge طفره رفتن
fudge فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
deliberately عمدا"
deliberately با مشورت
deliberately <adj.> آگاهانه
deliberately با تامل
To do something on purpose ( deliberately ). از قصد کاری را کردن
I intend going on purpose ( deliberately ) . قصد سفردارم
gloss مهره کشیدن
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
gloss درخشان
gloss تاویل
gloss براق
gloss برق
gloss جلوه فاهر
gloss جلا
gloss صافی براقی
gloss : نرمی
gloss صیقل دادن
gloss : شرح
gloss تفصیل توضیح
gloss تفسیر
gloss تاویل سفرنگ
gloss حاشیه
gloss فهرست معانی
gloss تاویل کردن
gloss حاشیه نوشتن بر
gloss برق انداختن
high gloss پر جلاء
gloss paint رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
To swallow an insult . To gloss over. زیر سبیل درکردن
issue ممر
issue موضوع دعوی
issue انتشار
issue افتتاح کردن
of no issue بی نتیجه
at issue موضوع بحث
of no issue بیهوده
over issue زیاد انتشاردادن
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
issue انتشار دادن صدور
issue نژاد
issue بیرون امدن
issue پی امد
issue بر امد
issue ناشی شدن
issue عمل
issue صادر شدن
issue انتشار دادن
issue نوع
issue خارج شدن
issue نشریه فرستادن
issue کردار اولاد
issue رواج دادن
issue توزیع
issue مسئله
issue توزیع کردن
issue موضوع
issue صادرکردن
issue موضوع شماره
issue مسئله قضیه تحویل جنس
issue نتیجه بحث
issue صدور مطلب
issue صادر کردن
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
To settle the issue one way or the other. تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
unit of issue مبنای توزیع
unit of issue واحد توزیع
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on). صلاحت نیست با من طرف بشوی
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue [outcome] پایان
issue [outcome] بر آمد
issue [outcome] نتیجه [بحثی ]
issue a warning اخطار صادر کردن
This question is not at issue. بحث روی این موضوع نیست.
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
to die without issue بدون اولاد مردن
to issue instructions دستور صادر کردن
side issue موضوع فرعی
issue commissary مسئول توزیع
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
issue a credit افتتاح اعتبار
gratuitous issue لباس پیشکش
gratuitous issue اماد پیشکشی
general issue ملزومات ارتش
bond issue صدور اوراق قرضه
fiduciary issue اسکناسهای اعتباری
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic of issue مبنای توزیع
bank of issue بانک ناشر اسکناس
side issue مسئله فرعی
issue commissary کارپردازی یادفتر توزیع
issue note برگه صدور
general issue تدارکات عمومی ارتش
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
loose issue تدارکات روباز
issue priority ترتیب تقدم توزیع
issue priority تقدم توزیع اماد
issue price قیمت اعلام شده
issue pea داغ نخود
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue of law نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
I feel relieved because of that issue! خیال من را از این بابت راحت کردی!
to carry something to a successful issue چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
issue [of something] [ID card or check] صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
Dont sidetrack the issue. خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
To bring a matter to successful issue . کاری را به نتیجه رساندن
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up . شلوغش نکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com