English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
To eat an apple with the skin. سیب را با پوست خوردن
Other Matches
skin چرم
skin جلد
skin لخت کردن
skin پوست
skin پوسته
skin پوسته ریخته گی
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
get under one's skin <idiom> آزاردادن
next to the skin زیر همه جامه ها
next to the skin روی تن
with a whole skin پی گزند سالم
were i in his skin اگر بجای او بودم
skin پوست پوستی
apple نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple ii اپل دو
apple مردمک چشم
apple چیز عزیزو پربها
apple یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple میوهء سیب دادن
apple سیب
apple سیب دادن
oxide skin قشر نازک اکسید
oxide skin پوسته اکسید
leather skin پوستچرمی
skin-tight چسبیده
skin-tight تنگ
scarf skin پوست برونی
scarf skin بشره
skin surface سطحپوست
warty skin پوستزگیلدار
onion skin یکجور کاغذ نازک
kid skin تیماج
he was a skin and bones همه پوست واستخوان بود
kid skin شورو
water skin مشک
lion skin دلیری بخود بسته
wing skin پوسته بال
banana skin اشتباهتصادفیو سهوی
kid skin پوست بزغاله
scarf skin جلدرویی
scarf skin فوق الجلد
skin game تقلب درقمار
skin game فریبکاری
skin graft پوست به بدن پیوند زدن پیوندپوست
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
skin the cat اسکن د کت
skin the cat حالت گربهای
skin with mortar اندود کردن با ملات
skin with mortar رومالی کردن با ملات
smoothing the skin کاشیکاری
skin game قمار از روی تقلب
skin friction مقاومت پوسته
skin eruption بثورات
scarf skin پوشش یاغلاف بیرونی
skin and bone پوست واستخوان
skin and bone لاغر
skin churn خیک
skin dive زیر ابی رفتن
skin dive غوص کردن
skin effect اثر سطحی
skin eruption جوش
skin eruption دانه
soft skin پوسته نرم
goose skin ترکیدگی پوست ازسرمایابیم
skin-diver غواص
skin deep فاهری
onion skin پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
sheep skin پوست گوسفند
onion skin پوست پیاز
skin effect اثر پوست
skin-diving غواصی
skin diving غواصی
skin diver غواص
skin deep فقط تا روی پوست رویی
skin deep سطحی
skin-divers غواص
by the skin of one's teeth <idiom> بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
(by the) skin of one's teeth <idiom> فقط وفقط
skin alive <idiom> سرزنش کردن،کتک زدن
jump out of one's skin <idiom>
calf skin پوست گوساله
calf skin تیماج
corrugated skin پوسته موجدار
by the skin of one's teeth <idiom> باسود بسیار اندک
skin tight <adj.> بدن نما
skin-deep <idiom> سطحی
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
Everyone was thinknig of his own skin. هر کس به فکر جان خود بود
(no) skin off one's nose <idiom> دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
sugar-apple سیتافال هندی
polish the apple <idiom> خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
love apple گوجه فرنگی
To turn (apple)to someone. به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
eating apple سیب خوردنی
the apple of one's eye <idiom> نور چشم
apple pie پای سیب
apple juice آب سیب
to peel an apple پوست سیبی را گرفتن
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
Adam's apple جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
toffee apple سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
a crunchy apple سیبی برشته و ترد
Adam's apple سیب آدم
the apple of one's eye <idiom> عزیز دردانه
thorn apple تاتوره خاردار
the pulp of an apple گوشت سیب
pine apple اناناس
Apple Mac مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple macintosh acintosh
apple of the eye مردمک چشم
gall apple مازو
flat apple گوی بولینگ خارج از بازی
fir apple جوزصنوبر
fir apple چلغوزه
egg apple بادنجان
apple works اپل ورکس
apple of the eye محبوب نوردیده
apple tree درخت سیب
apple talk اپل تاک
apple share اپل شر
apple peel پوست سیب
oak apple مازو
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple jack عرق سیب
the pulp of an apple مغز سیب
sugar apple سیب دارچینی
sugar apple سفرجل هندی
sour apple ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
crab apple سیب صحرایی
shaped like an apple بشکل سیب
pine apple قشطه بمب
pine apple عین الناس
apple of the eye چیز پریها
adams apple جوزک
adams apple سیب حضرت ادم
apple computer کامپیوتر اپل
apple core تخمدان سیب
adams apple بر امدگی گلو
apple pascal یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
onion skin language زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
galvanic skin response جی اس ار
galvanic skin response پاسخ برقی پوست
He escaped by the skin of his teeth. بزحمت جانش رانجات داد
Oily skin (food). پوست ( غذای ) چرب
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
save one's neck/skin <idiom> نجات خوداز خطر ومشکل
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
apple desktop bus گذر رومیزی اپل
Apple Computer Corporation شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
Apple Computer Corporation Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
apple desktop bus باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
Put the apple in the juicer. سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
Apple Macintosh computer مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple ring fender دفرای حلقوی
Apple filing protocol روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Apple file exchange برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
dutch apple pie پای سیب هلندی
oak apple or gall مازو
The skin ages intrinsically and extrinsically. سن پوست از درون و بیرون رشد می کند.
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
section of a pome fruit: apple قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
A rotten apple in jures its companions. <proverb> یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
Shipshape . In apple pie order. مرتب ومنظم
apple beignets [American English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
apple fritters [British English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com