English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English Persian
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
Other Matches
jazz یک سیستم نرم افزاری فنی مجتمع که برای ریزکامپیوترهای اپل مک اینتاش ساخته شده است
jazz نشاط
jazz سر و صدا فریب
jazz up <idiom>
jazz جاز نواختن
jazz موسیقی جاز
jazz نشاط
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
third party شخص ثالث
party قسمت
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party گروه
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
party طرف شریک
party هیات
party دسته
party دسته همفکر
party طرفدار
party پارتی متخاصم
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party بخش
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party عده نظامی
party تیم
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
reconnaissance party گروه شناسایی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party قسمت عقبه
rear party عقب دار
reconnaissance party قسمت شناسایی
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
supply party گروه تدارکات
special party گروه ویژه
side party گروه رنگ زن
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shipwright's party گروه تعمیرات
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party حزب جمهوریخواه
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party coloured رنگارنگ
party coloured ابلق
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet دست انداز مشترک
party parpet جانپناه مشترک
party spirit تعصب حزبی
party spirit روحیه تحزب
party to a lawsuit خصم
party to a suit طرف دعوی
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
party spirit طرفداری حزبی
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
rading party قسمت مامور دستبرد
mistaken party اشتباه کننده
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
party politics سیاست بازیهای حزبی
party politics حزب بازی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
dinner party میهمانیشام
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
minor party حزب اقلیت
billeting party گروه پیشرو
injured party طرف خسارت دیده
party lines خط مشترک
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
garden party گاردن پارتی
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
advance party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
evening party شب نشینی
an eveing party شب نشینی
advance party قسمت پیشرو
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
party lines خط خصوصی تلفن
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party گروه پژوهش
tea party مهمانی چای
Conservative Party حزب محافظه کار
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
boarding party تیم تفتیش
boatswain's party گروه ملوان
fire party گروه اتش نشانی
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
democratic party حزب دمکرات
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
losing party محکوم علیه
liberty party حزب ازادی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party گروه اب خاکی
labor party حزب کارگر
intervance of third party ورود ثالث
fire party تیم اطفای حریق
fire party تیم اتش نشانی
head's party گروه نظافت
gunner's party گروه توپخانه
contracting party طرف قرارداد
charter party قرارداد اجاره دربست
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
major party حزب اکثریت
cable party گروه لنگر
losing party دادباخته
coleague in a party هم مسلک
contact party گروه تماس
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
acid house party نواخته میشود
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
party against whom a protest is made واخوانده
party against whom a protest is made معترض علیه
to make the party rock جشن را گرم کردن
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party گروه مسئول تخریب
damage control party گروه اسیب گیر
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
camp color party دسته پرچم یورتچی
camp color party گروه پرچم
the deceived party in a transaction مغبون
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
third-party motor insurance [British E] بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com