Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English
Persian
To let something slip thru ones fingers .
چیزی را از کف دادن
Search result with all words
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ?
چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Other Matches
fingers
دست زدن
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
fingers
زبانه
fingers
انگشت زدن
fingers
برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
fingers
انگشت
little fingers
کلیک
little fingers
انگشت کوچک
to look through ones fingers
خودرابه ندیدن زدن
to look through ones fingers
نگاه دزدانه کردن
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
keep one's fingers crossed
<idiom>
sticky fingers
<idiom>
عادت به دزدیدن داشتن
fingers end
بنان
fingers end
سرانگشت
index fingers
سبابه
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
snap one's fingers
بشکن زدن
to burn ones fingers
ازدخالت یاتندی درکاربدی دیدن
ring fingers
انگشت انگشتر
index fingers
انگشت نشان
have sticky fingers
<idiom>
دزد بودن
light fingers
چابک دستی
green fingers
متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
to snap one;s fingers at
با زدن بشکن
with fingers interlocked
با انگشتان در هم افتاده
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
light fingers
دست کج
to snap one;s fingers at
ناچیز شمردن
nimble fingers
چابک دستی
nimble fingers
انگشتهای فرز
tap the door with your fingers
انگشت بزنید بدر
common extensor of fingers
عضلهمنبسطانگشتان
I was keeping my fingers crossed .
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
work one's fingers to the bone
<idiom>
خیلی سخت کار کردن
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
To clench ones fingers ( fist) .
مشت خود را گره کردن
His fingers were stained with paint .
روی انگشتانش لکه های رنگ بود
Why don't you work? Did you break your fingers?
چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .
گوش شیطان کر (بزن بچوب )
let slip
ول کردن
slip
نسل لغزیدن
slip
لیز خودن
slip
گریختن سهو کردن
slip
ازقلم انداختن
slip
جدا شدن لنگر اززمین
slip
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
let slip
از دست دادن
let slip
ازاد کردن
slip
لغزیدن
slip
اولاد
slip
نهال
slip
خطا
slip
سهو
slip
اشتباه لیزی
to let slip
از دست دادن
to let slip
سردادن
to let slip
رهاکردن
slip
گمراهی
slip
قلمه سرخوری
to slip off or away
نادیده رفتن
to slip off or away
جیم شدن
slip
اشتباه کردن
slip
تکه کاغذ
slip
زیرپیراهنی
slip
روکش متکا
slip
ملافه
to let something slip
چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to let something slip
چیزی را نادیده گرفتن
slip-up
شکست خوردن
slip-up
اشتباه کردن
slip-up
سرخوردن
slip up
شکست خوردن
slip up
اشتباه کردن
slip up
سرخوردن
slip
فهرست
slip
لغزش
slip
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip on
لباس گشاد
slip
صورت
slip
پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip
محل توپگیر پشت محافظ میله
slip
خفت
slip
سریدن
slip
اشتباه در نقشه خوانی
slip
خطا در بافت
slip
یادداشت
slip
شیب
slip of the tongue
<idiom>
حرفی رانسنجیده زدن
slip one's mind
<idiom>
فراموش شده
pink slip
<idiom>
برگه اخراج از شغل
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
to give one the slip
از دست کسی گریختن
to make a slip
لغزش خوردن
half-slip
زیرداخلی
foundation slip
زیرپوشبندی
paying-in slip
فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
turn and slip
زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip
خفت یدک
To slip away . To dash out .
قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
slip-on pyjamas
بیژامهراحتی
to make a slip
خطا کردن
to give one the slip
کسیراازخودوا کردن
slip-ons
لباس گشاد
free from slip
خالی از لغزش
free from slip
بدون لغزش
half slip
ژوپن
land slip
ریزش سنگ از کوه
snow slip
بهمن
leg slip
محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip
روبالش
pillow slip
جلدبالش .
riding slip
خفت احتیاطی
half slip
زیر پیراهنی
screw slip
خفت پیچی
sick slip
برگ اعزام به بیمارستان
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slip
پیش افتادگی
slip road
سربالایی اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road
فرازبند
slip-ups
سرخوردن
slip-ups
اشتباه کردن
slip-ups
شکست خوردن
Freudian slip
لغزش فرویدی
billet slip
کارت محلهای افراد
billet slip
لوحه اسکان افراد
black slip
خفت پران
slip rings
حلقههای لغزان
deposit slip
اعلامیه پرداخت سپرده
side slip
یک برشدن یا سر خوردن
side slip
بچه حرامزاده
slip of the tongue
لغزش زبان
slip joint
اتصال ازاد
slip knot
گره خفت
slip knot
گره زود گشا
slip of the pen
سهو قلم
slip ring
اسلیپ رینگ
slip plane
سطح لغزش
slip proof
مقام در برابر لغزش
slip regulator
تنظیم کننده لغزش
slip gelley
رامکا
slip gelley
رانگا
slip ring
حلقه سایشی
slide slip
سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip stitch
بخیه نامریی
slip band
نوار لغزش
slip sheet
صفحه اضافی
slip carriage
واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
slip sheet
صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip casting
روش ریخته گری لغزشی
slip form
قالب لغزنده
slip rope
مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip formwork
قالب بندی لغزان
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
slip ring motor
موتور القائی با حلقه لغزان
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
slip-stitched seam
کوکشیبداردرز
slip joint pliers
نوعی انبردست
To miss the bus . To slip up .
قافیه را باختن
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
Slip of the tongue (pen).
اشتباه لفظی (نگارشی )
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
slip ring induction motor
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity .
این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com