English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
Other Matches
dash خط تیره
em dash خط فاصله ام
dash بسرعت رفتن
dash بسرعت انجام دادن
dash کشتی تهاجمی
dash این علامت
dash بشدت زدن
dash پراکنده کردن
dash علامت زدن
dash مسیری را ادامه دادن
dash در سمت مسیرپیشرفتن
dash خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dash مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dash دو سرعت در تالارسرپوشیده
en dash خط فاصله ان
dash فاصله میان دو حرف خط تیره
dash off <idiom> سریعا به پایان رساندن
dash pot کمک فنر لولهای
dash pot دستگاه کند کننده حرکت میراگر
dash line خط چین
dash board گل گیر درشکه
dash board داش برد
dash number عددی که با یک خط فاصله ازشماره اصلی جدا شده
to cut a dash خود نمایی کردن
to dash one's hopes امید کسی را نا امید کردن
to dash a vessel to pieces فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
slip اشتباه در نقشه خوانی
to let slip رهاکردن
slip خطا در بافت
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
slip up سرخوردن
slip up اشتباه کردن
to let slip سردادن
to let slip از دست دادن
to slip off or away نادیده رفتن
let slip از دست دادن
let slip ازاد کردن
let slip ول کردن
to slip off or away جیم شدن
slip-up شکست خوردن
slip-up اشتباه کردن
slip-up سرخوردن
slip up شکست خوردن
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip نهال
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip نسل لغزیدن
slip اولاد
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip سریدن
slip خفت
slip شیب
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip لغزیدن
slip ازقلم انداختن
slip اشتباه کردن
slip گریختن سهو کردن
slip لیز خودن
slip یادداشت
slip ملافه
slip خطا
slip زیرپیراهنی
slip تکه کاغذ
slip قلمه سرخوری
slip سهو
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip on لباس گشاد
slip اشتباه لیزی
slip لغزش
slip روکش متکا
slip صورت
slip فهرست
slip گمراهی
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip sheet صفحه اضافی
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
slip stitch بخیه نامریی
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
to make a slip لغزش خوردن
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
slip one's mind <idiom> فراموش شده
snow slip بهمن
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
half-slip زیرداخلی
foundation slip زیرپوشبندی
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip خفت یدک
to make a slip خطا کردن
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip road فرازبند
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
forward slip پیش افتادگی
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
free from slip خالی از لغزش
free from slip بدون لغزش
half slip ژوپن
half slip زیر پیراهنی
land slip ریزش سنگ از کوه
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
slip rings حلقههای لغزان
black slip خفت پران
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road سربالایی اتصال
slip-ons لباس گشاد
slip-ups سرخوردن
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
Freudian slip لغزش فرویدی
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
pillow slip روبالش
pillow slip جلدبالش .
riding slip خفت احتیاطی
slip form قالب لغزنده
slip formwork قالب بندی لغزان
slip gelley رانگا
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
slip knot گره خفت
slip knot گره زود گشا
slip of the pen سهو قلم
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip casting روش ریخته گری لغزشی
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
side slip یک برشدن یا سر خوردن
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
side slip بچه حرامزاده
screw slip خفت پیچی
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip band نوار لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
slip joint pliers نوعی انبردست
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
anti slip plate ورقه ضد لغزش
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com