English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To step aside . to shy from . To withdraw . خودرا کنا رکشیدن
Other Matches
step by step seam welding جوشکاری بخیهای قدم به قدم
withdraw سرباز زدن
withdraw برداشت از حساب
withdraw عقب کشیدن
withdraw عقب نشینی کردن
withdraw ترک کردن
withdraw منسوخ کردن
withdraw فسخ کردن
withdraw قبول نکردن
withdraw پس زدن
withdraw عقب کشیدن برداشتن
withdraw کنسل کردن
withdraw صرفنظر کردن بازگیری
withdraw بازگرفتن
withdraw پس گرفتن
withdraw ملغی کردن
withdraw منحل کردن
withdraw رد کردن
withdraw لغو کردن
withdraw باطل کردن
To retreat. To withdraw. عقب نشینی کردن
withdraw an offer پیشنهادی را پس گرفتن
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to withdraw the invitation to an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
step by step switch کلید قدم به قدم
step by step switch گزینه گام به گام
step by step selector سلکتور قدم به قدم
step by step reaction واکنش گام به گام
step by step excitation تحریک تدریجی
step by step system سیستم گام به گام
i know him by his step از گام برداری
step up برخاستن
to step in داخل شدن
step up اضافه کردن
to step aside منحرف شدن
to step in پامیان گذاردن
step through عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
to step in دخالت کردن توامدن
to step out گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
two step دوگامی
two step رقص دوگامی
to step in واردشدن
to keep step قدم گرفتن
to step aside بیکسو گام نهادن
step up عمل کردن
i know him by his step او را میشناسم
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
step به دست آوردن
to step in قدم نهادن در
non step یک سره
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
as a first step <adv.> نخستین [اولا]
step out از محلی خارج شدن
step into بسهولت بدست اوردن
step in مداخله بیجا در کاری کردن
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
Step by step . قدم به قدم
step on it <idiom> عجله کردن
step down <idiom> شغل مهم خود را کنار گذاشتن
out of step <idiom> هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of step <idiom> دریک گام نبودن
step down کم شونده
step out قدم تندکردن
step out تند راه رفتن
step it رقصیدن
step it دست افشاندن
step it پای کوبیدن
step up <idiom> توضیح گرفتن
step up <idiom> باعث سریع شدن چیزی
to step it رقصیدن
to step it دست افشاندن
to step it پای کوبیدن
step aside منحرف شدن
step aside کنار رفتن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
step by step قدم بقدم
step قدم برداشتن
step قدم زدن
step قدم رو
step رکاب
step قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step رتبه
step مرحله پایه
step گام برداشتن
step با گام پیمودن پله
to step in توآمدن
step پلکان
step by step تدریجی
step by step گام بگام
step by step قدم به قدم
step by step روش قدم به قدم
step-by-step قدم بقدم
step-by-step تدریجی
step-by-step گام بگام
step-by-step روش قدم به قدم
step رتبه درجه
step گام
step مرحله
step پله
step-by-step قدم به قدم
step قدم
step صدای پا
step مرحله رتبه
Step on it! <idiom> تند برو
a step towards قدمی به طرف ...
Step on it! <idiom> گاز بده
in step با سرعت پیاده روی
step کف پله
step سر سطر
step جزء واکنش
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step واحد مجزا
step حرکت یک واحد به جلو یا عقب
step پاشنه کفش
retractable step پلهجمعشدنی
boarding step سکویتختهکوبی
to step inside قدم نهادن در
tread of a step کف پله
to take a step forward یک قدم پیش نهادن
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
with measured step با اقدام مناسب [سنجیده]
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
stutter step گامهای فریبنده در حال دو
hanging step پله معلق
to take a step forward گامی سوی جلو برداشتن
to step a distance قدم کردن
skip step چرخ فلک
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
step setting مراحلتنظیم
step on one's toes <idiom> باعث رنجش شدن
Hurry up !Step on it ! Come on! یا الله عجله نکن !
to step inside داخل شدن
step backwards تنزل
Mind the step! حواست به پله باشد!
step groove شیارپله
step cut برشطبقهای
to step inside توآمدن
rock step پایهصخرهای
sill step پلهآستانه
to step inside واردشدن
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards برگشت [به حالت کم توسعه]
step chair صندلیپلهدار
step on the gas <idiom> عجله کردن
step a dance دست افشاندن
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
one step operation عمل تک مرحله
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
lock step غیر قابل انعطاف
lock step گیردار
lock step محدود
job step مرحله برنامه
job step گام برنامه
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
program step گام برنامه
quick step گام تند
step a dance رقصیدن
single step تک مرحلهای
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
side step سویگام
side step گریز
side step کنار رفتن
route step قدم راه رو قدم راه رفتن
route step فرمان قدم راه
quick step قدم تند
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
hop step طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
door step پله
door step پله درگاه
curtal step پایین ترین پله پلگان
curtail step پایین ترین پله پلگان
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
to break step غلط پا برداشتن
break step غلط پا برداشتن
step brother نابرادری
goose-step رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
full step یک قدم کامل
full step گام کامل
herringbone step صعود جناقی
he isout of step پایش غلط است
half step نیم گام
half step نیم قدم
goose step پا دادن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
goose step قدم اهسته
goose-step قدم اهسته
step a dance پای کوبیدن
step wise تدریجی
step polymerization بسپارش مرحلهای
step jump پرش و برگشت روی همان پا
step ladder نردبان
step mother نامادری
step restart شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
step rocket موشک چند طبقه
step sister ناخواهری
step sister خواهر ناتنی
step son نا پسری
step son پسرزن یا شوهر
step stair پله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com