Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
We didnt get a share (acut).
به ما چیزی نرسید
Other Matches
It didnt come off. It didnt take place.
صورت نگرفت
I didnt quite get it.
درست نفهمیدم
Just as well you didnt come .
همان بهتر که نیامدی
What did I tell you ? didnt I say so ?
عرض نکردم ! (مگر بهت نگفتم )
It didnt work out.
درست درنیامد
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
He didnt say a word.
یک کلام هم حرف نزد
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
She said nothing . She didnt say any thing
هیچ ( هیچه ) نگفت
I didnt enjoy it.
بدلم نچسبید
I didnt relize what was going on .
اصلا" نفهمیدم چه خبر است
I didnt sleep a wink.
خواب به چشمم نیامد
I didnt expect it from you of all people .
ازتویکی توقع نداشتم
She didnt let me mail the shelf .
نگذاشت کاغذ را پست کنم
A good thing you didnt go.
چه خوب شد نرفتی
His trick didnt work.
حقه اش نگرفت
My good fello,why didnt you tell me?
آخر مرد حسابی چرا به من نگفتی ؟
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
She didnt pay the slightes attention .
بقال سه کیلو کم داده است
I didnt have the heart to punish the kid.
دلم نیامد بچه را تنبیه کنم
They didnt slaughter any animals yesterday .
دیروز کشتار نکردند
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
She didnt make an impression . She was a flop .
یخش نگرفت
I didnt mince my words . I put it very well .
قشنگ حرفم رازدم
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
دانگ
to share out
بخش کردن
to share out
تقسیم کردن
share-out
سهمبندیشده
What about my share?
پس حق من چه شد ؟
share
[in]
شرکت
[سهم]
[در]
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share
شرکت داشتن در سهم بردن
share
تقسیم کردن
share
فرض
share
توسط کاربران دیگر شبکه است
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share
باس مورد استفاده
share
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share
دایرکتوری
share
فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share
استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
بهره قسمت
share
سهم
share
حصه
share
بخش
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share
بخش کردن
share
تسهیم کردن
share
قیچی کردن
share
سهم بردن
share warrant
گواهینامه سهام
time-share
استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را گرفتن
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
This is your share ( portion ) .
این قسمت ( سهم) شماست
share holder
سهامدار
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
registered share
سهم با نام
share in cash
سهم نقدی
ordinary share
سهام عادی
appointed share
حصه مفروز
privileged share
سهم ممتاز
bearer share
سهم بی نام
ordinary share
سهام معمولی
non registered share
سهم بی نام
non cash share
سهم غیر نقدی
market share
سهم بازار
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
capital share
سهم سرمایهای
earnings per share
درامد هر سهم
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share
سهام موجل
share certificate
گواهی مالکیت سهام
share cropper
زارع
apple share
اپل شر
lion's share
تمام
lion's share
همهی چیزی
lion's share
بزرگترین سهم
lion's share
بخش عمده
wage share
سهم مزد
undivided share
حصه مشاع
share of inheritance
سهم الارث
share cropper
زارع سهم گیر
share list
صورت بهای سهام شرکتها
appointed share
سهم مفروز
share holding
سرمایه گذاری در سهام
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
share cropper
مستاجر
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
break in share prices
کاهش قیمت سهام
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
One-hundred Share Index
شاخصقیمتهایسهام
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
fixed share of an heir
فرض در ارث
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
Financial Times Share Index
شاخصقیمتهایسهام
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders
مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock
[American English]
سهم
[اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com