English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
Other Matches
journey مسافرت
to go on a journey سفر کردن
journey سفر
journey سفرکردن
journey سیاحت
journey man شاگرد یا کارگر روزمزد
journey work مزدوری
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
To set out on a journey. آهنگ سفر کردن
journey man کارگر مزدور
to make a journey سفر کردن
to start on a journey رهسپارسفر شدن
journey work شاگردی
to start on a journey عازم سفری شدن
provision for a journey توشه راه
provision for a journey توشه سفر
provision for a journey زاد
start on the journey عازم سفر شدن
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
pleasant journey ! سفر به خیر !
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
to set out on [start on] a journey رهسپار سفری شدن
Make a journey round the world. بدور دنیا سفر کردن
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
long on موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
See you again . So long. به امید دیدار
for long مدت زیادی
as long as از زمانیکه
not long a چندوقت پیش
not long a مدتی نگذشته است
for long خیلی
as long as بشرطی که
as long as تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as بمدت طولانی
long little پاینده باد
long little زنده باد
at long last بالاخره
at long last عاقبت
at long last اخرالامر
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
before long بزودی
before long بهمین زودی
not long a go چندی پیش
not long a go همین تازگی ها
How long will it take? چقدر طول می کشد؟
it will not take long طولی
it will not take long نخواهدکشید
long course استخر 05 متر
very long شعاع عمل زیاد
very long برد خیلی زیاد
long a مدت مدیدی بعد
long a مدتهاپس ازان
long a go مدتی پیش
as long as ازوقتی که
how long since is it? چندوقت است
how long since is it? چند وقت پیش بوده است
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
so long خدا حافظ
so long بامیددیدار
so long as تاوقتی که
get a long with you بروپی کارت
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
To wish (long) for something. آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
how long تاکی تاچه وقت چقدر
so long as مادامی که بشرطی که
long a go مدت زیادی پیش
long طی مسافت زیاد توپ
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long کشیده
long- طی مسافت زیاد توپ
long- توپ بلند به اوت
long- بلند
long- طولانی
long- مدت زیاد
long مدید
long طولانی طویل
long- مناسب بودن
long دراز
long- :اشتیاق داشتن
long مناسب بودن
long توپ بلند به اوت
long بلند
long طولانی
long مدت زیاد
long- دراز
long- طولانی طویل
long- کشیده
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long :اشتیاق داشتن
long دیر گذشته ازوقت
long- دیر گذشته ازوقت
to say so long to somebody با کسی خداحافظی کردن
I've known her at least as long as you have. آشنایی من با او [زن] کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او [زن] است.
as long as <idiom> به شرط اینکه ،به این شرط که
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
long- مدید
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long shore وابسته بدریا کنار
not long ago اخیرا
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long windedness پرگویی
long shunt شنت دراز
long sight دوربینی
long windedness روده درازی
long sight نظر دوررس
long wind طاقت زیاد دویدن
not long ago چندی پیش
long shore کرانهای
of long continvance دیرپای
night long از سر شب تا بامداد
long robe ردای بلند
of long standing طولانی
long run بلند مدت
long run دراز مدت
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
long headed عیار
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
of long duration مدید
long shot کسیکه درمسابقات
of long duration دیرپای
of long continvance ماندگار
long wind دراز نفسی
long tongue پر حرفی
long thrust وضعیت سخمه بلند
long term بلند مدت
long term طویل المدت
long term دراز مدت
long suffering زحمت کشی
long suffering بردباری رنجبری
long suffering سختی کش
long suffering زحمت کش
long suffering رنج کش
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long splice پیوند بلند
long siht نظردور رس
long siht دور بینی
long sightedness دور اندیشی
long tongue وراجی
long ton تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long ton تن بزرگ
long suffering رنجبر
long sighted دوربین
long sighted تیزبین
long sighted دوراندیش
long tom درخت الواراسترالیایی
long tom تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
long tom توپ دریایی دور رس یاساحلی
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
long thrust سخمه بلند
long sightedness دوربینی
of long standing بادوام
long face <idiom> افسرده وغمگین
How long does it take by car? با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
Once in a while. At long intervals. دیر به دیر
How long can I park here? چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I will not detain you long. خیلی وقتتان را نمی گیرم.
in the long run در دراز مدت
long gallery اتاق طویل
long gallery راهرو طویل
long-running آنچهمدتهادرحالاجراباشد
long-house مسکن اشتراکی
long-lost کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
to be long in coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
long-lasting طولانیمدت
long-awaited زمانانتظار
How long does it take on foot? پیاده چقدر طول می کشد؟
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
all day long <idiom> تمام روز
How long were you away from Iran ? چه مدت درایران نبودید ؟
With a long face . با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
He did not live long enough to … آنقدر عمر نکرد که ...
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
over the long run <idiom> درآخر
in the long run <idiom> آینده دور،درآخر
In the long run right will out. <proverb> یق بالاخره آشکار مى شود .
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face . با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
How long will you be staying? چه مدت میخواهید بمانید؟
What's taking so long? چرا اینقدر طول میکشد؟
long vacation تعطیلاتتابستانی
long residue پسماندهتولیدشده
long-drawn-out بیش از اندازهی طولانی
long-drawn-out طویل
long-drawn-out دور و دراز
to take long views دور اندیشی کردن
long residue باقیمانده
to pound a long سنگین رفتن
to pound a long کوبیدن و رفتن
to draw the long اغراق گفتن
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
the long robe پیشه قضائی
the long robe لباس قضائی
the long and the short of it <idiom> نتیجه کلی
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
take long views دوراندیش بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com