Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
We mark out the tennis court.
زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
Other Matches
tennis court
07/32 در59/01 متر
court tennis
تنیس داخل سالن
tennis court
زمین تنیس
tennis
تنیس
tennis player
بازیکنتنیس
tennis racket
راکدتنیس
tennis grip
طرز گرفتن راکت تنیس
tennis elbow
اسیب ارنج
lawn tennis
بازی تنیس روی چمن
tennis set
یک دور مسابقه تنیس
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
squash tennis
بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
lawn tennis
تنیس روی چمن
tennis shoe
کفش
table tennis
پینگ پنگ
table tennis
تنیس روی میز
tennis shoe
تنیس کفش کتانی
table tennis
بازی پینگ پنگ
tennis ball
توپتنیس
table tennis ball
گیرهقفلمیز
She is passionately fond of tennis .
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
table tennis bat
راکدتنیسرویمیز
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
mark
علامت گذاری روی چیزی
mark
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark of d.
نشان امتیازیا افتخار
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark off
خط کشیدن
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark
نشان
mark
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
below the mark
پایین تر از میزان مقر ر
mark-up
سود توزیع کننده
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
beside the mark
خارج ازموضوع
beside the mark
پرت
to mark off
جدا کردن
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark up
سود توزیع کننده کالا
mark up
افزایش قیمت
mark
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark
گواهی
mark
داغ
mark
هدف
mark
پایه نقطه
mark
درجه
mark
مرز
mark
حد
mark
علامت گذاشتن
mark down
کاهش قیمتها
mark
نشان علامت
mark
نشانه
mark
نمره
mark down
تنزل قیمت
mark down
پایین اوردن قیمت
mark
مدرک
mark down
کاهش قیمت
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark
ارزه
mark
توجه کردن
mark
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark
بل گی_ری خوب
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
نشان کردن نشان
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
مارک
mark
نشانه کردن حریف
mark
علامت
mark
نمره گذاری کردن علامت
mark
علامت گذاری
mark
علامت گذاری کردن
mark
ایه
mark
علامت نشانه هدف
mark
اثر
mark
پایه
court
خواستگاری
court
بارگاه
court
دادگاه افهار عشق
court
حیاط
court
دربار
court
دادگاه
court of a
محکمه استیناف
right court
زمین سرویس سمت راست
the court above
محکمه بالاتر
court
زمین ورزشهای محوطهای
court
عشق بازی کردن
ad court
زمین سرویس سمت چپ تنیس
to appear before the court
در دادگاه ظاهر شدن
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
court
محکمه
out of court
محکوم علیه
out of court
داد باخته
plate mark
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
match mark
جفتن و جور کردن قطعات
mark time
<idiom>
منتظر وقوع چیزی بودن
exclamation mark
علامت تعجب
repeat mark
خال
to make one's mark
اسم و رسم به هم زدن
mark time!
!
mark out a ground
تحدید حدود زمین
mother's mark
خال
press mark
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
pencil mark
نشان مدادی
piece mark
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
pock mark
ابله
plimsoll mark
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
plimsol mark
علایم بارگیری
plate mark
نشان عیار
plate mark
انگ
plimsol mark
مارک بارگیری
mark time!
در جا
mark time
در جا زدن در جا قدم رو
mark time
فرمان در جا
mark condition
شرط علامت
mark condition
وضعیت نشان
interogation mark
نشان پرسش
index mark
علامت شاخص
hash mark
علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
hash mark
قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
hash mark
خط شروع مسابقه
hash mark
خط نشان
hall mark
نشان عیارکه ازطرف
mark sensing
علامت زدن با مداد نرم
mark of mouth
نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
mark sensing
نشان دریایی
mark sensing
نشان یابی
mark sensing
نشان گذاری
mark sensing
نشان دریابی
mark sense
نشان گذار
mark sense
نشان دریاب
bale mark
مشخصات عدل
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
file mark
علامت فایل
to miss a mark
نشانی را نزدن
upto the mark
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
word mark
نشان کلمه
word mark
علامت کلمه
black mark
سابقهی بد
centre mark
نقطهمرکزی
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
trade mark
علامت بازرگانی
trade mark
علامت تجارتی
to mark time
در جا زدن
to miss a mark
خطا کردن
to mark good
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
trade mark
علامت تجاری
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to make one's mark
برجسته شدن
to impress a mark on something
چیزیرانشان کردن
Deutsche Mark
واحدپول
guide mark
نشانهراهنما
to hit a mark
نشانی را زدن
tape mark
نشان نوار
stonemason's mark
نشان سنگ کار
stonemason's mark
علامت سنگتراش
space mark
علامت فاصله گذاری
shoulder mark
نشان سردوشی علایم سردوشی
shoulder mark
درجه روی دوش
shoulder mark
درجه سردوشی افسران
shoulder mark
نشان سردوشی
sea mark
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
mark time
<idiom>
با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
tide mark
داغ مد
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
lateral mark
علامتکناری
special mark
علامتمخصوص
The would left a mark.
جای زخم باقی ماند
To overstep the mark. To go too far.
از حد معمول گذراندن
You mark my words.
این خط واینهم نشان
Trade mark.
علامت تجارتی
You mark my words .
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
ripple mark
شیارسطح چوب
group mark
علامت گروه
bench mark
نشانه
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
field mark
نشان میدان
file mark
نشان پرونده
finger mark
با انگشت چرک کردن
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
check mark
علامت کنترل
bench mark
نشانه مبنا
strawberry mark
لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
punctuation mark
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
end mark
نشان خاتمه
end mark
نشان انتها
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com