Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
Other Matches
enemy forces
نیروهای دشمن
surrounded
احاطه
surrounded
محاصره کردن احاطه شدن
surrounded
احاطه کردن محاصره کردن
surrounded
فرا گرفتن
encircled
حلقه زدن
encircled
احاطه کردن
encircled
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled
دورگرفتن
encircled
محاصره کردن
the enemy
نیروی دشمن
enemy
دشمن
enemy
عدو
enemy
خصم
enemy
دشمن کردن
the enemy
کشتی دشمن
One enemy is one too many.
یک دشمن هم زیاد است
We cloced in on the enemy .
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
potential enemy
دشمن اصلی
enemy state
حکومت دشمن
enemy state
دولت دشمن
be your own worst enemy
<idiom>
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
potential enemy
دشمن حتمی
no enemy is insignificant
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
to fight with the enemy
همراه = با
to locate the enemy
جای دشمنی را معین کردن
alien enemy
دشمن خارجی
arch enemy
دشمن بزرگ
arch enemy
شیطان
arch enemy
ابلیس
to roll up the enemy line
حمله جناحی
One enemy is too many, a hundred friend are too few.
<proverb>
یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
enemy in liken of friend
دشمن در لباس دوست
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
to pierce the enemy's line
در خط
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
Enemy troops poured into the city.
سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .
توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
forces
قدرت
forces
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
عده
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
شروع به عمل یا کار
forces
تحمیل کردن
forces
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
بزور بازکردن
forces
بی عصمت کردن
forces
راندن
forces
بیرون کردن
forces
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
مجبور کردن
forces
مسلح کردن
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
خشونت نشان دادن
forces
زور
forces
نیرو
forces
جبر
forces
عنف
forces
نفوذ
forces
قوا
forces
شدت عمل
forces
بردار نیرو
forces
وادار کردن
forces
مجبورکردن
forces
نافذ
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
نیروی نظامی
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
فشار دادن
forces
یکان قسمت نظامی
forces
پاس بی هدف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
opposing forces
نیروهای متخاصم
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
marine forces
تفنگداران دریایی
nuclear forces
نیروهای هستهای
naval forces
نیروی دریایی
naval forces
نیروهای دریایی
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
market forces
عوامل موثردر بازار
market forces
نیروهای بازار
marine forces
نیروی تفنگدار
system of forces
دستگاه نیروها
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
triangle of forces
سه گوشه نیروها
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
screening forces
نیروهای پاسیور
restraining forces
نیروهای مهار کننده
resolution of forces
تجزیه نیروها
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
polygon of forces
بس گوشه نیروها
polygon of forces
کثیرالاضلاع نیروها
political forces
نیروهای سیاسی
people forces
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
people forces
نیروی پایداری
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
triangle of forces
مثلث نیروها
task forces
تاسک فورس
air forces
نیروی هوایی
army forces
نیروهای زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
assigned forces
نیروهای زیر امر
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces
نیروهای خودی
blue forces
نیروهای ابی
expeditionary forces
قشون استعماری
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
نیروی اجرای عملیات
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces
نیروهای مسلح
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
task forces
گروه کار
expeditionary forces
نیروی اعزامی
combat forces
نیروهای رزمی
combined forces
نیروهای مرکب
forces of production
نیروهای تولید
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
friendly forces
نیروهای خودی
garrison forces
نیروهای پادگانی
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces
نیروی زمینی
ground forces
نیروهای زمینی
irregular forces
نیروهای نامنطم
irregular forces
نیروهای چریکی
land forces
قوای بری
land forces
نیروی زمینی
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces
قوای اب خاکی
landing forces
نیروهای پیاده شونده
distribution of forces
واگذاری نیروها
lateral forces
نیروهای عرضی
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
distribution of forces
تقسیم نیروها
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
composition of forces
ترکیب نیروها
component forces
نیروهای مولفه
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier
پیک ارتشی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
van der waals forces
نیروهای وان در والس
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com