English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
West cardinal mark علامتترتیبیغربی
Other Matches
South cardinal mark علامتترتیبیجنوبی
East cardinal mark علامتترتیبیشرطی
cardinal عدد صحیح مثبت
cardinal اعداد اصلی
cardinal سهره کاکل قرمز امریکایی
cardinal اساسی
cardinal اصلی
cardinal اعداداصلی
cardinal عدداصلی
cardinal کاردینال
west مغرب زمین
to go west کشته شدن
to go west مردن
on the west ازباختر
on the west غربا
west مغرب
west غرب
west <adj.> باختر
west باختر
west <adj.> غرب
west <adj.> مغرب
cardinal numbers عدد اصلی
the seven cardinal virtues خصائل اصلی هفتگانه
the seven cardinal virtues ...
cardinal marks علائماساسی
cardinal number عدد کاردینال [ریاضی]
cardinal sin عملمغایر با افکار عمومی
cardinal number عدد اصلی
cardinal numeral عدد کاردینال [ریاضی]
cardinal bird سهره کاکل قرمزامریکایی
cardinal points جهات اصلی
cardinal headings جهات اصلی
Cardinal numbers اعداد کاردینال [ریاضی]
cardinal points چهار جهت اصلی
cardinal utility مطلوبیت عددی
the cardinal humours چهار ابگونه
the cardinal humours اخلاط چهارگانه
cardinal numeral عدد اصلی [ریاضی]
cardinal number عدد اصلی [ریاضی]
the cardinal humours چار طبع چارخلط
the four cardinal points جهات اربعه
Wild West ایالتهای غربی
Wild West غرب وحشی
West Indian هندوستانغربی
West German آلمانغربی
west lndies جزایر هند غربی واقع بین اتازونی و امریکای جنوبی
north-west شمال غربی در شمال غرب
north west شمال غرب شمال غربی
north west در حال باختر
on the west of iran در باختر ایران
south west در جنوب باختر
north-west شمال غرب
Middle West باختر میانه
south west سوی جنوب باختر
south-west جنوب غربی سوی جنوب باختر
mae west جلیقه نجات فشاری
south west جنوب غرب
south west جنوب باختر جنوب غربی
galley west بویرانی
galley west ویران
north west شمال باختر
galley west درهم وبرهم
galley west رو بویرانی
south-west جنوب غرب
cardinal points effect اثر چهار جهت اصلی
cardinal points effect اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
west country whipping بست غربی
to lie east and west شرقی غربی
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
west coast computer faire یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark up افزایش قیمت
mark نمره
mark up سود توزیع کننده کالا
to mark out one's course طرحی برای رویه خود ریختن
mark مدرک
mark down تنزل قیمت
mark down پایین اوردن قیمت
mark down کاهش قیمتها
mark mark اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark of d. نشان امتیازیا افتخار
to mark off جدا کردن
mark down کاهش قیمت
mark off خط کشیدن
mark up نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark علامت گذاری
mark نمره گذاری کردن علامت
mark توجه کردن
mark علامت گذاشتن
mark حد
mark مرز
mark بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark درجه
mark علامت گذاری کردن
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark ایه
mark اثر
mark پایه
mark علامت
mark نشانه کردن حریف
mark 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark بل گی_ری خوب
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark نشان کردن نشان
mark مارک
mark علامت نشانه هدف
mark وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark-up سود توزیع کننده
mark ارزه
below the mark پایین تر از میزان مقر ر
mark نشانه
beside the mark خارج ازموضوع
beside the mark پرت
mark گواهی
mark علامت گذاری روی چیزی
mark داغ
mark هدف
mark پایه نقطه
mark نشان
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark نشان علامت
tide mark علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tide mark داغ مد
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
to hit a mark نشانی را زدن
ripple mark شیارسطح چوب
shoulder mark نشان سردوشی
shoulder mark درجه روی دوش
stonemason's mark علامت سنگتراش
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
space mark علامت فاصله گذاری
tape mark نشان نوار
shoulder mark درجه سردوشی افسران
tick mark علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
to mark good نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
shoulder mark نشان سردوشی علایم سردوشی
stonemason's mark نشان سنگ کار
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
black mark سابقهی بد
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
centre mark نقطهمرکزی
Deutsche Mark واحدپول
guide mark نشانهراهنما
lateral mark علامتکناری
special mark علامتمخصوص
bale mark مشخصات عدل
to make one's mark اسم و رسم به هم زدن
The would left a mark. جای زخم باقی ماند
To overstep the mark. To go too far. از حد معمول گذراندن
You mark my words. این خط واینهم نشان
Trade mark. علامت تجارتی
You mark my words . ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
exclamation mark علامت تعجب
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
word mark علامت کلمه
word mark نشان کلمه
to impress a mark on something چیزیرانشان کردن
to make one's mark برجسته شدن
to make one's mark مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark time در جا زدن
to miss a mark نشانی را نزدن
to miss a mark خطا کردن
trade mark علامت تجاری
trade mark علامت بازرگانی
trade mark علامت تجارتی
upto the mark داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
mark time <idiom> با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
hash mark خط شروع مسابقه
finger mark با انگشت چرک کردن
finger mark اثر انگشت
file mark علامت فایل
bench mark نشان
field mark نشان میدان
repeat mark خال
end mark علامت بی پایان
end mark نشان خاتمه
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
hash mark خط نشان
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hall mark نشان عیارکه ازطرف
group mark علامت گروه
group mark نشان گروه
frequency mark علامت فرکانس
frequency mark نشانه فرکانس
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
bench mark انگپایه
end mark نشان انتها
bench mark رپر
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
bench mark نشانه مبنا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com