English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
Other Matches
yellow jack [colloquial] [yellow fever] تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow زردی
yellow ترسو
yellow اصفر
yellow <adj.> زرد
yellow a زرنیخ
lemon yellow رنگ زرد لیمویی
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
yellow rocket ایهقان
yellow streak <idiom> توسیی درشخصیت
yellow rose گل زرد
yellow-bellied <idiom> ترسو
yellow sighted زرد بین
canary yellow رنگ زرد روشن
yellow spot نقطه زرد
chrome yellow زرد کرومی
visual yellow زرد بینایی
hansa yellow زرد هنسا
Yellow Pages بخش آگهیهای دفتر تلفن
king's yellow مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
yellow rhubard ریوند خراسانی
yellow ocher رنگ اخری
yellow bile صفرا
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
straw yellow رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
yellow daisy گل پنچ هزاری
yellow daisy گل ژاپونی
yellow flag پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
yellow grease پیه خوک
yellow jack تب زرد
yellow jack پرچم قرنطینه کشتی
yellow jacket زنبور زرداجتماعی
yellow mullen دم گاو
yellow ocher گل اخری
yellow ocher اخری زرد
yellow bile سودا
have a yellow streak بزدل و ترسو
yellow press مطبوعات جنجالی
yellow fever تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever تب زرد
aniline yellow زرد انیلینی
anthracene yellow زرد انتراسن
yellow black myrmidon هلیله زرد یا سیاه
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
greenish-yellow [mossgreen] رنگ ماشی
yellow green alga جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
greenish-yellow [mossgreen] سبز جلبکی
greenish-yellow [mossgreen] سبز چمنی
acetyl pure yellow زرد خالص استیلی
blue yellow blindness رنگ کوری ابی- زرد
here is my book اینست کتاب من
book مجلد دفتر
with out book برون سند کتابی ازبر
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book رزرو کردن توقیف کردن
book فصل یاقسمتی از کتاب
book بداخلاق
book درکتاب یادفترثبت کردن
here is my book کتاب من اینها
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book شماره بازیگرخطاکار
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book کتابتان
your book کتاب شما
to book something چیزی را رزرو کردن
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
book ثبت کردن
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
book دفتر
very many book کتابهای خیلی زیاد
this book is yours این کتاب مال شما ست
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value بهای دفتری
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one جلد نخستین
book one کتاب نخست
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
that book این کتاب
book کتاب
that is my book این
that is my book کتاب من است
the a of a book خوانندگان کتابی
that book ان کتاب
to book something چیزی را سفارش دادن
book value ارزش دفتری
by the book ازروی کتاب
by the book کتابی
the book is out of p کتاب تمام شده است
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
book keeping حسابداری [حسابداری]
exercise book کتابتمرین
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
tou book لباس تکواندو
white book کتاب سفید
to bring to book حساب پس گرفتن
to bring to book بازخواست کردن از
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
waste book دفتر باطله
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
muster book دفتروقایع یکان
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
year book سالنامه
word book کتاب لغت
to consult a book از کتاب فال گرفتن
woman of the book کتابیه
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to consult a book سرکتاب باز کردن
word book فرهنگ لغات
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
word book لغت نامه
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
word book دیکشنری
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
word book قاموس
word book کتاب لغت
word book واژه نامه
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book رخداد نگاشت
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
book plate برچسب کتاب
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
telephone book راهنمای تلفن
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
spine of the book تیرهپشتیکتاب
book a seat جا رزرو کردن
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book ends کتابنگهدار
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
cheque book دسته چک
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book بازخواست کردن از
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
class book کتاب کلاسی
herd book نسب نامه حیوانی
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book کتابم را دزدیدند
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account دفترحساب
book of account دفتر روزنامه
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com